گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

از روی آتشین تو دل آب می شود

کوه شکیب چشمه سیماب می شود

موج سراب سلسله جنبان تشنگی است

پروانه بیقرار ز مهتاب می شود

در وجه کیمیا زر خود خرج کردن است

هر خرده ای که صرف می ناب می شود

از پیچ و تاب رشته عمرش شود گره

هر قطره ای که گوهر شاداب می شود

چون در نماز جمع کنم دل، که سبحه را

سرگشتگی زیاده ز محراب می شود

شبنم ز چشم باز گل از آفتاب چید

این راه طی به دیده بیخواب می شود

مگسل ز اهل شوق که واصل شود به بحر

خار و خسی که همره سیلاب می شود

اشک ندامت است مکافات چشم شور

تا می رسد به زخم نمک آب می شود

بی مزد نیست گریه شبهای انتظار

آخر بیاض دیده شکر خواب می شود

پاپی که در مقام رضا گردد استوار

دست تسلی دل بیتاب می شود

غفلت ز بس که در جگرم ریشه کرده است

صائب نمک به دیده من خواب می شود

 
 
 
محتشم کاشانی

چشمم چو روز واقعه در خواب می‌شود

کین من از دل تو عنان تاب می‌شود

گفتی که آتشت بنشانم به آب تیغ

تا تیغ میکشی دل من آب می‌شود

در مجلسی که باده باغیار می‌دهی

[...]

صائب تبریزی

سرو این چنین ز شرم تو گر آب می شود

طوق گلوی فاخته گرداب می شود

عکس تو چون به خانه آیینه می رود

در پشت بام آینه مهتاب می شود

شبنم گل از مشاهده آفتاب چید

[...]

واعظ قزوینی

رویش چو آتشین ز می ناب می‌شود

بر جبهه‌اش گره چو عرق آب می‌شود

چون بیندت کسی و نگردد به گرد تو؟

بر عکست آب آینه گرداب می‌شود!

خوش پیشه‌ای‌ست عشق، که پیوسته در نِمُوست

[...]

سیدای نسفی

روزی که دام زلف تو در تاب می شود

مژگان به چشم صید رگ خواب می شود

گر بگذری به وقت نماز از نماز گاه

آغوش ها گشاده چو محراب می شود

هنگام خط شکسته شود دست و پای خال

[...]

جویای تبریزی

آیینه با وقار تو سیماب می شود

با شوخی تو برق رگ خواب می شود

جرأت بود مکیدن آن لب که چون نبات

تا در دهن گذاشته ای آب می شود

آن باده ای که حسن بمینای دل کند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه