رفتی و خط و خال تو از دل نمیرود
این نقش دلنشین ز مقابل نمیرود
گرد کدورت از دل بیرحم گلرخان
بی بال و پر فشانی بسمل نمیرود
یک سو گذار شرم که بیروی گرم شمع
پروانه بیحجاب به محفل نمیرود
افسردگان چو سنگ نشانند خرج راه
پای به خواب رفته به منزل نمیرود
دل را به هم شکن که ازین بحر پرخطر
تا نشکند سفینه به ساحل نمیرود
تا غوطه در عرق نزند جبهه کریم
گرد خجالت از رخ سایل نمیرود
بیپیچ و تاب نیست غبارم چو گردباد
از مرگ خارخار تو از دل نمیرود
از پا شکستگان چراغ است تیرگی
زنگ کدورت از دل عاقل نمیرود
از دور باش وحشت مجنون دور گرد
صائب به طوف بادیه محمل نمیرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود
از دیده گرچه میرود از دل نمیرود
زور کمند جذبه من بین که ناقهاش
بسیار دست و پا زد و محمل نمیرود
حاضر کنید توسن او کز سرشک من
[...]
بیرون خیالت از دل غافل نمیرود
ور میرود به سوی تو بی دل نمیرود
هرگز مرا هوای سر کویت ای نگار
از سر برون ز دوری منزل نمیرود
بحری است عشق او که ز باد مخالفش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.