گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

حاشا که خلق کار برای خدا کنند

تعظیم مصحف از پی مهر طلا کنند

این جامه حریر که مخصوص کعبه است

پوشند اگر به دیر به او اقتدا کنند

شکر به کام زاغ فشانند بی دریغ

در استخوان مضایقه هابا هما کنند

چون اژدها کلید در گنج گوهرند

وز بهر نیم حبه جدل با گدا کنند

گردند گرد دفتر اعمال خویشتن

هر طاعتی که نیست ریایی قضاکنند

هر جا که بگذرد سخن از سوزن مسیح

خود را به زور جاذبه آهن ربا کنند

مصحف به زیر پای گذارند از غرور

دستار عقل از سر جبریل وا کنند

دنبال زردرویی حرص اوفتاده اند

چون برگ کاه پیروی کهربا کنند

بر هر طرف که روی نهند این سیه دلان

در آبروی ریخته خود شنا کنند

شرم وحیا چو لازمه چشم روشن است

این کورباطنان ز چه شرم وحیا کنند

صائب بگیر گوشه عزلت که اهل دل

این درد را به گوشه نشینی دوا کنند

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

ای پیشوای شرع که ایناء روزگار

از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند

ارباب فضل ملتزم منّتی شوند

در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند

احوال روزگار از آن شد که بعد ازین

[...]

کمال خجندی

آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند

از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند

گر کام اوست ریختن خون عاشقان

آن به که کامش از دل شیدا روا کنند

بیهوده رنج می برد از دست ما طبیب

[...]

جهان ملک خاتون

درد دل مرا چو اطبا دوا کنند

درمان درد ما لب لعل شما کنند

بیچارگان شوق که بینند روی او

این بس بود ز دور که او را دعا کنند

شاهان چو در گذار ببینند خسته ای

[...]

حافظ

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند

دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی

باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

[...]

نسیمی

آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند

جانها به جای جامه به بویش قبا کنند

آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »

مس را به التفات نظر کیمیا کنند

ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه