با طفل آنچه جنبش گهواره میکند
بیطاقتی به این دل آواره میکند
ای عشق غافلی که جدا از حضور تو
آسودگی چه با من بیچاره میکند
از زخم خار نیست غمی تازه روی را
گل نوشخند با دل صد پاره میکند
دل ساده کن ز نقش که نظاره کتاب
خاک سیه به کاسه نظاره میکند
آرام زیر چرخ مجو کاین طمع ترا
از شهربند عافیت آواره میکند
دندانه گشت و در دل سخت تو ره نیافت
آهی که رخنه در جگر خاره میکند
سیر شرر به سوخته صائب نکرده است
با مردم آنچه گردش سیّاره میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکس که چشم مست تو نظاره میکند
مژگان به صد سنان جگرش پاره میکند
جایی که صدهزار سر افتاده هر طرف
در آن میان که زخم مرا چاره میکند؟
رحمی بکن به مردم عالم که هرکه هست
[...]
این دل که دوستی به تو خون خواره میکند
خصمی به خود نه ، با من بیچاره میکند
بد خوییت به آخر دیدن گذاشته است
حالا نظر به خوبی رخساره میکند
این صید بی ملاحظه غافل از کمند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.