از شب نشین هند دل من سیاه شد
عمرم چو شمع در قدم اشک وآه شد
پنداشتم ز هند شود بخت تیره سبز
این خاک هم علاوه بخت سیاه شد
صبح وطن کجاست که در شام انتظار
چون شمع افسر وکمرم اشک وآه شد
بگذر زحسن گندمی ومگذر از بهشت
زین برق فتنه خرمن آدم تباه شد
باشد همیشه در صف عشاق سربلند
آن را که آه ابلق طرف کلاه شد
می جستم از زمین خبر صدق لب به لب
از غیب اشاره ام به دم صبحگاه شد
محراب سر به سجده افتادگی نهاد
روزی که طاق ابروی او قبله گاه شد
سنگ ملامت از کف طفلان گرفت اوج
داغ جنون به فرق مرا تا کلاه شد
از بس چراغ دیده به راه تو سوختیم
از پیه دیده شعله نور نگاه شد
غافل نظر به چهره زرد منش فتاد
زان روز باز رنگ ز رخسار کاه شد
صائب چه اعتبار براخوان روزگار
یوسف به ریسمان برادر به چاه شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حسی عمیق و ناشی از عشق و درد سخن میگوید. او احساس میکند که زندگیاش به خاطر عشقش تیره و تنگ شده است و مانند شمعی در حال ذوب شدن است. شاعر با حسرت به وطن و امیدهایش مینگرد، در حالی که تحت تأثیر زیبایی و فریبندهگی عشق قرار دارد. او از داغ عشق و جنون ناشی از آن سخن میگوید و نشان میدهد که چطور عشق میتواند انسان را دچار درد و رنج کند و در عین حال سوز و شوقی در دل داشته باشد. در این میان، او به مقامات عرفانی و ناپایداری روزگار نیز اشاره میکند و در نهایت، به قصهی یوسف و برادرش میپردازد، تا نشان دهد که عشق و تنهایی میتواند انسان را به چالش بکشد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر شب نشینیهای هندیها غمگین و سیاه شده است. عمرم مانند شمعی در حال ذوب شدن است و هر لحظه با اشک و آه سپری میشود.
هوش مصنوعی: فکر میکردم که با آمدن از هند، وضعیت ناگوار و بخت بد این سرزمین بهتر خواهد شد، اما نه تنها بهتر نشد، بلکه اوضاع همچنان نامساعد و بخت بدتر هم شد.
هوش مصنوعی: صبح وطن کجاست که در شب انتظار، مانند یک شمع، به خاطر درد و غم، اشک و آه بر دلم نشسته است؟
هوش مصنوعی: گذشتن از زیباییهای دنیا و بهشت، که مانند دانههای گندم هستند، ضرر زیادی خواهد داشت. زیباییهای ظاهری میتوانند ما را به اشتباه بیندازند و حتی باعث نابودی ما شوند.
هوش مصنوعی: همیشه در میان عاشقان آن کسی موفق و سربلند است که با آه و نالهاش حالتی خاص به خود بگیرد.
هوش مصنوعی: در جستجوی حقیقتی از دنیا بودم و در دل شب به من حالی رسید که به دم صبح پی میبرم.
هوش مصنوعی: روزى که ابروى او به حالت قوسى خود نمایان شد، دل ها به خاک افتادند و در عبادت و سجده، فرو رفتند.
هوش مصنوعی: کودکان در حال انتقاد، سنگ ملامت را از دست گرفتند و شدت عشق و جنون به سرم رسید تا جایی که به اندازه کلاهم بود.
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق و توجه به تو، چنان در انتظار و آرزو سوختهایم که نور چشممان به شعلهای تبدیل شده و همچون نوری در تاریکی، ما را به سمت تو هدایت میکند.
هوش مصنوعی: نگاه غافل به چهره زرد او افتاد و از آن روز رنگ چهرهاش مثل کاه شد.
هوش مصنوعی: صائب، چه ارزشی دارد که به روزگار یوسف نگاه کنیم، وقتی که او به خاطر حسادت برادرانش به چاه افتاد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردا که شمع خانه دولت تباه شد
عالم سیاه از اثر دود آه شد
شد مهر چاشتگاه چو شمع سحر تباه
روز هزار سوخته کوکب سیاه شد
این است خلق را سبب زندگی (که) مرگ
[...]
از موج گریه کشتی طاقت تباه شد
وز دود آه خانة دلها سیاه شد
تا بود در جگر نم خون وقف گریه شد
تا بود در درون نفسی صرف آه شد
زین غم که سرخ شد رخ شهزادگان به خون
[...]
شد روزگار تازه و خرداد ماه شد
گیتی به دیده دی و بهمن سیاه شد
بر گاه سبزه خسرو گل پادشاه شد
در پای گل زدن می چون لاله گاه شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.