مرا که بستگی قفل از کلید بود
دگر چه دل نگرانی به ماه عید بود
نه دل نه بوسه نه دشنام می دهد لب او
بلاست دشمن جانی که ناپدید بود
جهان ز صبح شکر خنده توروشن شد
که دیده است شکر اینقدر سفید بود
اگر سپهر به بی حاصلان ندارد لطف
نبات بهر چه پهلو نشین بید بود
اگر دو عید بود خلق را به سال دراز
مرا ز نام تو هر ساعتی سه عید بود
نیفتد از نظر پاکدامنان هرگز
به رنگ آینه هرکس که پاک دیده بود
به یک تبسم دزدیده صید صائب کن
ز خوان لطف تو تا چند ناامید بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات شاعر درباره عشق و ارتباط با معشوق میپردازد. شاعر ابتدا به وضعیت قفل و کلید اشاره میکند و دلنگرانیهایش را در ایام عید بیان میکند. او به فقدان عشق و محبت اشاره دارد، و از این که معشوق دیگر به او بوسه نمیزند یا دشنام نمیدهد، ابراز ناراحتی میکند. سپس به زیبایی و شکرینی دنیا در صبح اشاره کرده و به طرز بیان میکند که اگرچه دنیا به بیثمران لطفی ندارد، اما عشق او به نام معشوقش همیشه شاداب و سرزنده است. او همچنین به پاکدامنی و دیدی که از عشق دارد پرداخته و به این نکته اشاره میکند که انتظار و امید به عشق باید ادامه داشته باشد. در نهایت، با یک تبسم و نگاه عاشقانه، او به خوان لطف معشوقش دعوت میکند و از ناامیدی میگریزد.
هوش مصنوعی: من که به وسیله کلید قفل ارتباطم را باز کردهام، دیگر چه دلیلی برای نگرانی در روز عید وجود دارد؟
هوش مصنوعی: لب او نه دل میزند، نه بوسهای میدهد و نه دشنامی میگوید؛ او بلایی است که بر جان دشمنی ناپدید شده وارد میشود.
هوش مصنوعی: دنیا با طلوع صبح و با شکر و خوشحالی روشن شد، زیرا چشمانش متوجه شدند که شکر اینقدر سفيد و زیباست.
هوش مصنوعی: اگر آسمان به بیثمرها توجهی نکند، پس دلیل نشستن بید کنار گیاهان بیفایده چیست؟
هوش مصنوعی: اگر برای مردم دو جشن در سال طولانی باشد، من با نام تو هر لحظه سه جشن دارم.
هوش مصنوعی: هرگز کسی که دل و دیدهاش پاک است، به رنگ و شکل آینه دچار تردید و غفلتی نخواهد شد.
هوش مصنوعی: با یک لبخند دزدکی، شکار کن، ای صائب! از سفرهی مهربانیات تا کی باید ناامید بمانم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز کار آخرت آن را خبر تواند بود
که زنده بر پل مرگش گذر تواند بود
به آرزو و هوس بر نیاید این معنی
به سوز سینه و خون جگر تواند بود
تو روز در غم دنیا و شب غنوده به خواب
[...]
رخت ز ضربت سیلی خصم، گشت کبود
مگر که جرم تو ای نازدانه طفل چه بود
بغیر زردی رخسار و اشگ خونآلود
به رنگهای جهان مبتلا نباید بود
اسیر رنگ به غیر از زیان نبیند سود
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.