گنجور

 
صائب تبریزی

سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند

تمیز گندم و جواز هم آسیا نکند

ز آه وناله افتادگان ملاحظه کن

که تیر مردم بی دست وپا خطا نکند

به لقمه دشمن خونخوار مهربان نشود

به استخوان سگ دیوانه اکتفا نکند

مرا به سیل سبکسیر رشک می آید

که تا محیط اقامت به هیچ جا نکند

ازان ز دیده وران سرفراز شد نرگس

که چشم دارد و ره قطع بی عصا نکند

ز آبروچه گهرها که در گره بندد

دهان بسته صدف گر به ابرو وا نکند

به هیچ بستر نرمی نمی نهم پهلو

که نی به ناخن من یاد بوریا نکند

چها نمی کشم از پاک طینتی صائب

خوش آن که آینه خویش را جلا نکند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

ترا هجا نکند انوری معاذالله

نه او که از شعرا کس ترا هجا نکند

نه از بزرگی تو زانک از معایب تو

چه جای هجو که اندیشه هم کرانکند

وحشی بافقی

چرا ستمگر من با کسی جفا نکند

جفای او همه کس می‌کشد چرا نکند

فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم

به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند

چه غصه‌ها که نخوردم ز آشنایی تو

[...]

صائب تبریزی

پیاله ای به لبم چرخ آشنا نکند

که بخت شور نمک در شراب ما نکند

عارف قزوینی

دلم ز کف سر زلف تو را رها نکند

دل از کمند تو وارستگی خدا نکند

اگرچه خون مرا بی‌گنه بریخت ولیک

کسی مطالبه از یار خون‌بها نکند

هر آنکه از کف معشوق جامِ می گیرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه