گنجور

 
عارف قزوینی

دلم ز کف سر زلف تو را رها نکند

دل از کمند تو وارستگی خدا نکند

اگرچه خون مرا بی‌گنه بریخت ولیک

کسی مطالبه از یار خون‌بها نکند

هر آنکه از کف معشوق جامِ می گیرد

نظر به جانب جام جهان‌نما نکند

بسوخت سینه ندیدم اثر ز آه سحر

ز من گذشت، کسی بعد از این دعا نکند

به بلبلان چمن از زبان من گویید

به خواب ناز گلم رفته کس صدا نکند

تو بوسه ده که مَنَت جان نثار خواهم کرد

کسی معامله بهتر از این دو تا نکند

بگفتمش که دلت جای عارف است بگفت

کسی به دیر شهان فرش بوریا نکند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode