ز حرف بر لب شیرین او اثرماند
که دیده نقش پی مور بر شکر ماند
نثار سوختگان ساز خرده جان را
که چون به سوخته پیوسته شد شرر ماند
ز نوبهار چه گل چیند آن نوپرداز
که در مشاهده نقش بال وپر ماند
قرین صافدلان شو که بی صفا نشود
هزار سال اگر آب در گهر ماند
بسر نیامد طومار عمر جهدی کن
که چون قلم ز تو در هر قدم اثرماند
درین بهار که یک دانه زیر خاک نماند
روا مدارسرمابه زیر پرماند
خوشا کسی که ازین خاکدان چودرگذرد
زنقش پای چراغی به رهگذر ماند
کجاست گوشه آسوده ای که چون نعلین
خیال پوچ دو عالم برون درماند
به خنده زندگی خویش را مده برباد
که در چمن گل نشکفته بیشتر ماند
فریب گوشه دستار اعتبار مخور
که غنچه در بغل خا تازه ترماند
دوزلف یار به هم آنقدرنمی ماند
که روز ماوشب ما یکدگر ماند
اگربه خضر رسد می شودبیابان مرگ
ز راه هرکه به امید راهبر ماند
ز فکر بیش وکم رزق دل مخور صائب
که راه طی شود و توشه بر کمر ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند
ز صد چراغ یکی زنده تا سحر ماند
ز بس که خون شهیدان ز خاک میجوشد
نشان پای در آن کو به چشم تر ماند
بَدم به گل که چو دلهای بیغمان شاد است
[...]
زمین ز بار غم ما همین نه در ماند
اگر به کوه برآییم از کمر ماند
ز سیر خمکدهٔ عشق سرخوش آمده ایم
کدام باده به خونابهٔ جگر ماند؟
فغان روزم از آن دردناک تر ز شب است
[...]
ز اختران جگرم چند پر شرر ماند
خدا کند که نه خاور نه باختر ماند
ز شام گاه قیامت کسی نیندیشد
که در فراق تو یک شام تا سحر ماند
ز سر پرده غیب آن کسی خبردار است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.