گنجور

 
صائب تبریزی

مرا شکستگی پا به آن جناب رساند

فتادگی سر شبنم به آفتاب رساند

ندوختم نظر از آفتاب عارض او

اگر چه خانه چشم مرا به آب رساند

همان که شست ز خاط جواب نامه من

هزاره نامه ننوشته را جواب رساند

زهر که گرد برآورد آن سبک جولان

ز راه لطف به پابوس آن رکاب رساند

زگریه قطع نظر چون کنم در این گلشن

که چشم تر سرشبنم به آفتاب رساند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

کمند زلف تو خود را به آفتاب رساند

توان به چرخ سرخودزپیچ وتاب رساند

چه چشمهای خمارین ولعل میگون است

که می توان ز تماشای او شراب رساند

به مهره دل مومین من چه خواهد کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه