ز عشق رشته جانی که پیچ و تاب نخورد
ز چشمه گهر شاهوار آب نخورد
منم که رنگ ندارم ز روی گلرنگش
وگرنه لعل چه خونها ز آفتاب نخورد
کجا به شبنم و گل التفات خواهد کرد؟
ز چهره عرق افشان، دلی که آب نخورد
به خاک پای تو خون می خورد به رغبت می
همان حریف که در پای گل شراب نخورد
درین بهار که یک غنچه ناشکفته نماند
غنیمت است که دستی بر آن نقاب نخورد
چنان گرفت تکلف بساط عالم را
که خاک تشنه جگر آب بی گلاب نخورد!
تویی که سنگدلی، ورنه هیچ زهره جبین
به هر مکیدن لب خون آفتاب نخورد
صبور باش که در انتظار ابر بهار
صدف به تشنه لبی از محیط آب نخورد
ز خود برآی که در سنگ آتش سوزان
شراب لعل ز خونابه کباب نخورد
زمانه کشتی احسان چنان به خشکی بست
که هیچ تشنه جگر بازی سراب نخورد
ندامت است سرانجام میکشی صائب
خوشا کسی که ازین چشمه سار آب نخورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد
بتلخی د من هیچکس شراب نخورد
ز بسکه بود دل من بخون او تشنه
مرا بتیغ تو تا خون نریخت آب نخورد
به خنده نمیکنم جگر خورد لب تو
[...]
خوشا کسی دم آب بی شراب نخورد
دمی که جام شراب نداشت، آب نخورد
ز نقص تشنه لبی دان، به عقل خویش مناز
دلت فریب گر از جلوهٔ شراب نخورد
کسی ارادهٔ جولان عافیت ننمود
[...]
نه رحم کرد که خون دل خراب نخورد
غرور او ز سفال شکسته آب نخورد
بقتل گاه وفا تا شهید او نشدم
دهان تیغ بخندید و تیر آب نخورد
تن ضعیف مرا کم مبین که این رشته
[...]
زاضطراب چو موج سراب آب نخورد
دلی که در غم زلف تو پیچ و تاب نخورد
شبی که مغز جگر را به روی کار نداشت
ز خونفشانی مژگان تر دل آب نخورد
دل است قابل فیضان درد از اعضاء
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.