قدم به چشم من خاکسار نگذارد
ز ناز پا به زمین آن نگار نگذارد
امیدوار چنانم که جذب عشق مرا
میان اهل هوس شرمسار نگذارد
رسید نوبت خط، بیش ازین مروت نیست
که دست بر دل من آن نگار نگذارد
چها کند به دل بیقرار من شوخی
که آب آینه را برقرار نگذارد
به آه و ناله من ره که می تواند بست؟
مرا به خلوت اگر پرده دار نگذارد
کسی که بار ز دل بر نمی تواند داشت
به دوش خلق همان به که بار نگذارد
به نامرادی و بی حاصلی خوشم، ترسم
به حال خویش مرا روزگار نگذارد
توقعی که مرا از سپهر هست این است
که آرزوی مرا در کنار نگذارد
به خار خار محبت امیدها دارم
که زیر خاک مرا برقرار نگذارد
به خون خویش زند غوطه راه پیمایی
که پا شمرده درین خارزار نگذارد
رسد به آب بقا پاک طینتی صائب
که دل به هستی ناپایدار نگذارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو دل به وصل دهم جوریار نگذارد
چو یار رحم کند روزگار نگذارد
کنار من فلک از گریه زان کند جیحون
که آرزوی دلم در کنار نگذارد
تو غنچه لب چو شکفتی ز دست من رفتی
[...]
ز بس که شوق مرا برقرار نگذارد
نشستهام به سر راه یار نگذارد
چنان ز من گذرد سرگران، که طعنه غیر
مرا به رهگذر انتظار نگذارد
به بزم یار ز اندیشه عتاب، مرا
[...]
قدم به چشم من خاکسار نگذارد
ز ناز پا به زمین آن نگار نگذارد
ز دشمنی بمنت، روزگار نگذارد
که ظلم گلچین، گل را بخار نگذارد
تو ساده لوحی و، اغیار در کمین که تو را
کنند رام، مگر روزگار نگذارد
به اختیار، دل از وی چگونه برگیرم؟!
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.