ز درد و داغ دل تیره خوش جلا گردد
ز گلخن آینه تار باصفا گردد
یکی هزار کند شوق را جدایی اصل
که قطره سیل شود سوی بحر وا گردد
تو سعی کن که به سعادت رسیدگان پیوند
که استخوان به هما چون رسد هما گردد
به خاکبوس حریمش برهنه می آیند
کسی که چون حرم کعبه یک قبا گردد
به راست خانگی خویش اعتماد مکن
که تیر راست بسی از هدف خطا گردد
به احتیاط قدم می نهند بینایان
به وادیی که در او کور بی عصا گردد
به چاره ساز ز بیچارگی توان پیوست
امیدهاست به دردی که بی دوا گردد
به آتش است سزاوار چهره سختی
که سنگ کاسه دریوزه گدا گردد
چو سرو هرکه به آزادگی قناعت کرد
ز برگریز محال است بینوا گردد
اگر به خاک نریزی تو آبروی طمع
به مدعای تو این هفت آسیا گردد
به وصل کعبه رسد بی دلیل و راهنما
مرا کسی که به بتخانه رهنما گردد
به زندگانی جاوید می رسد چون خضر
دلی که آب ازان آتشین لقا گردد
ز شرم بی ثمری پشت من دو تا شده است
اگرچه شاخ ز جوش ثمر دو تا گردد
رقیب را نتوان مهربان به احسان کرد
به طعمه کی سگ دیوانه آشنا گردد؟
ادا به صبح بناگوش می توان کردن
صبوحیی که در ایام گل قضا گردد
نمی کند به شکر تلخ، کام خود صائب
چو طوطیان به سخن هرکه آشنا گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات عمیق و پیچیده انسانی، درد، جدایی و تلاش برای رسیدن به سعادت اشاره دارد. شاعر میگوید که از درد و مشکلات میتوان به زیبایی و روشنی دست یافت و اینکه جدایی میتواند به شوق و عشق عمیقتر منجر شود. او توصیه میکند که برای رسیدن به سعادت به افراد موفق پیوند زده شود و از اعتماد به چیزهای ظاهری پرهیز شود، زیرا ممکن است به نتیجه نرسند.
شاعر همچنین به این نکته اشاره دارد که در زندگی، احتیاط و دقت لازم است و میگوید که کسانی که در مشکلات و چالشها میکوشند، میتوانند راهحلهایی برای بیچارگی پیدا کنند. او بر این باور است که با صبر و پشتکار میتوان به آزادی و موفقیت دست یافت و یادآوری میکند که محبت به رقیب نمیتواند به دوستی منجر شود.
در نهایت، شعر به زیباییهای زندگی و ضرورت تلاش و امید اشاره دارد، همچنین بر اهمیت اعتماد به نفس و پاکدامنی در برخورد با سختیها تأکید میکند.
هوش مصنوعی: از درد و رنج دل، تیرگی و کدورت از بین میرورد و همچون آینهای که در یک مکان کثیف قرار دارد، پس از پاک شدن، میتواند به وضوح و زیبایی و صفایی دست یابد.
هوش مصنوعی: شوق و علاقه میتواند به قدری قوی باشد که جدایی آن را از بین ببرد، مانند اینکه قطرهای از باران به سمت دریا میریزد و در آن گم میشود.
هوش مصنوعی: سعی کن با کسانی که به خوشبختی و موفقیت رسیدهاند ارتباط برقرار کنی، زیرا وقتی پرندگان بزرگ به هم نزدیک شوند، همدیگر را بیشتر شبیه به خود میکنند.
هوش مصنوعی: به سرزمین مقدس او، بیهیچ پوششی میآیند، مثل کسی که لباسش را برای رفتن به کعبه برتن میکند.
هوش مصنوعی: به خانه و زندگی خودت چندان اعتماد نکن، چرا که تیر درست هم ممکن است از هدفش منحرف شود.
هوش مصنوعی: افراد با بصیرت و دانا با احتیاط و دقت قدم به مسیرهایی میگذارند که در آن ممکن است حتی کسانی که بینا هستند، به آسانی دچار اشتباه و سردرگمی شوند.
هوش مصنوعی: امید به آینده و بهبود وضعیت، در دل انسانی بیچاره و درمانده زنده است، حتی وقتی که درد او بیدارو باشد و درمانی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: صورت خشن و سختی که شایستهاش آتش است، باید همچون سنگی باشد که کاسهای برای درخواست و گدایی میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی به استقلال و آزادی راضی باشد، مانند درخت سرو است؛ او هیچگاه دچار فقر و پریشانی نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر آبروی طمع را پایمال نکنی، این هفت آسیا به خواستهات میرسند.
هوش مصنوعی: کسی که بدون نیاز به نشانه و راهنما به کعبه میرسد، میتواند مرا به معبد بتها راهنمایی کند.
هوش مصنوعی: دلِ کسی که در جستجوی ملاقات با عشق و حقیقت است، مانند خضر به زندگی ابدی و جاودان خواهد رسید، و این دل در این مسیر، از آتش عشق سیراب خواهد شد.
هوش مصنوعی: از شرم اینکه نتوانستهام به هیچ نتیجهای برسم، احساس خجلت کردهام، هرچند که اگر بخواهیم از تواناییهایمان استفاده کنیم، میتوانیم به موفقیتهای بیشتری دست یابیم.
هوش مصنوعی: کسی که رقیب است، نمیتوان او را با محبت و نیکی تحت تأثیر قرار داد. مثل این میماند که بخواهیم به سگ دیوانهای که به طعمه عادت کرده، نزدیک شویم و او را به دوستی بخوانیم.
هوش مصنوعی: میتوان در صبح زیباییهایی را به نمایش گذاشت که در روزهای بهاری به وقوع میپیوندد.
هوش مصنوعی: انسان نباید به خاطر تلخیهای زندگی، زحماتش را نادیده بگیرد. مانند طوطیهایی که با آشنایی به صحبت کردن، به شیرینی کلام دست مییابند، هرکس که به علم و آگاهی نزدیک شود، میتواند طعم شیرین علم را بچشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم ز مهر تو چون ذره در هوا گردد
تنم به کوی تو سرگشته چون صبا گردد
مرا تو جان عزیزی، جدا مگرد از من
روا مدار که جان از تنم جدا گردد
اگر تو گوی گریبانِ چو غنچه بگشائی
[...]
زخ تو از نگه گرم خوش جلا گردد
اگرچه نفس از آیینه بی صفا گردد
به شیوه های تو هرکس که آشنا شده است
به حیرتم که دگر با که آشنا گردد
ز حکم تیغ قضا سر نمی توان پیچید
[...]
به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد
نواله ایست که در کام اژدها گردد
بسان گرد یتیمی به جبههٔ گوهر
کدورت ار گذرد در دلم صفا گردد
به کوی عشق چو پروانه بر حوالی شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.