دل دیوانه من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی ازان زلف گرهگیر نبود
عمر مردم همه در پرده حیرانی رفت
عالم خاک کم از عالم تصویر نبود
کار بر نعمت الوان جهان می شد تنگ
اگر از خوردن دل، دیده ما سیر نبود
وحشت آن به که ز تکرار دوبالا نشود
خواب آشفته ما قابل تعبیر نبود
داشت تا شرم کرم راه سخن در دیوان
عذر هرگز به پذیرایی تقصیر نبود
سر ازان بر خط تسلیم نهادیم که عشق
دولتی بود که محتاج به تدبیر نبود
عشق برداشت ز کوچکدلی از خاک مرا
ورنه ویرانه من قابل تعمیر نبود
بی تو گر روی به محراب نماز آوردم
چون کمانخانه ابروی تو بی تیر نبود
شرح خط پیچ و خمی چند به گفتار افزود
نقطه خال تو محتاج به تفسیر نبود
خشکی طالع ما سد سکندر گردید
ورنه پستان نصیب اینهمه بی شیر نبود
ناله اهل جنون بود برون از پرگار
صائب امروز که در حلقه زنجیر نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق و دلباختگی پرداخته است. شاعر بیان میکند که دل وی قابل زنجیر کردن نیست و اشتیاق به محبوب آنقدر زیاد است که هیچ چیزی نمیتواند آن را محدود کند. عمر انسانها در حیرت و جستوجو سپری میشود و زیبایی جهان نمیتواند از دل سیرابی کند. همچنین، عشق به نوعی بالا و فراتر از عقل و تدبیر است و نمیتوان آن را توجیه کرد. شاعر ناتوانی از تعبیر خوابهای آشفته را نیز به تصویر میکشد و میگوید که نبود محبوب به معنای بیثمری است و زندگی را بیفایده میکند. در نهایت، عشق و حسرت به محبوب، به بیانهایی از حالت جنون و نالهها منجر شده است.
هوش مصنوعی: دل دیوانه من نمیتوانست در بند بماند؛ و اگر کوتاهی از زلفی نبود که مرا میگرفت، چنین نبود که زنجیرم کنند.
هوش مصنوعی: زندگی آدمها غالبا در گیجی و سرگردانی سپری میشود و دنیای مادی چندان از دنیای خیال و تصور کمتر نیست.
هوش مصنوعی: اگر دل ما از لذتهای مختلف زندگی سیر نمیشد، لذتهای جهان به سختی به ما میرسید و زندگی سختتر میشد.
هوش مصنوعی: ترس این است که خواب آشفته ما دوباره تکرار نشود و قابل تعبیر نباشد.
هوش مصنوعی: شرم و خجالت کرم باعث شد که از بیان حقیقت و عذرخواهی خودداری کند، بنابراین هیچ گناهی برای پذیرایی و جبران خطا وجود نداشت.
هوش مصنوعی: ما سر خود را به خاطر عشق و محبت تسلیم آن کردیم، زیرا عشق یک حالت و حالتی است که نیاز به تدبیر و مدیریت ندارد.
هوش مصنوعی: عشق به خاطر کمعرضهگی و ضعف من از دل خاک برخواست؛ وگرنه خرابی من به قدری زیاد بود که قابل اصلاح نبود.
هوش مصنوعی: اگر در absence تو به نماز بایستم، این مکان به مانند کمانخانهای خواهد بود که تیر ندارد و خالی است.
هوش مصنوعی: چندین توضیح و تحلیل دربارهی پیچیدگیهای سخن گفته شد، اما نشان کوچک و سیاه تو نیازی به توضیح بیشتر نداشت.
هوش مصنوعی: سرنوشت خشک ما همچون سد سکندر شده است، وگرنه این همه بیپدر و مادر نمیماندند و کسی را بدون نعمت نمیگذارد.
هوش مصنوعی: شکوه و ناله افراد دیوانهای که خارج از دایره و قاعده زندگی میکنند، امروز در حالی به گوش میرسد که دیگر در بند زنجیرهای محدودکننده نیستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دلِ بیرحمِ تو تقصیر نبود
منِ دیوانه چو زلفِ تو رها میکردم
هیچ لایقترم از حلقهٔ زنجیر نبود
یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟
[...]
دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی ازان زلف گرهگیر نبود
دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی از آن زلف گره گیر نبود
دوش با طرهاش از تیرگی بخت مرا
گلهای بود ولی قدرت تقریر نبود
عشق میگفتم و میسوختم از آتش عشق
[...]
اگرت آب ندادند و مرا شیر نبود
نازنین حلق ترا طاقت این تیر نبود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.