دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی از آن زلف گره گیر نبود
دوش با طرهاش از تیرگی بخت مرا
گلهای بود ولی قدرت تقریر نبود
عشق میگفتم و میسوختم از آتش عشق
که در این مسالهام فرصت تفسیر نبود
کی جهان سوختی از عشق جهان سوز اگر
در جهان جلوهٔ آن حسن جهان گیر نبود
بس که سرگرم به نظارهٔ قاتل بودم
هیچ آگاهیم از ضربت شمشیر نبود
یارب این صید فکن کیست که نخجیرش را
خون دل میشد و دل با خبر از تیر نبود
نازم آن شست کمانکش که به جز پیکانش
خواهشی در دل خون گشتهٔ نخجیر نبود
با غمش گر نکنم صبر، فروغی چه کنم
که جز این قسمتم از عالم تقدیر نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و پیچیده شاعر نسبت به عشق و درد ناشی از آن است. شاعر بیان میکند که دلش را نمیتوان با زنجیر بند کرد و این نشاندهنده آزادی و بیقراری روح اوست. او در تلاش است تا از درد و تیرگی بختش بگوید، ولی نمیتواند به بهترین شکل بیان کند. عشق را از آتش میداند که او را میسوزاند و به نظر میرسد که نمیتواند در مورد آن به طور کامل توضیح دهد.
شاعر همچنین به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و این که اگر آن زیبایی وجود نداشت، دنیا نمیسوزید. او در عشقش آنقدر غرق شده که از خطراتی که او را تهدید میکند، غافل است. در نهایت، شاعر تکرار میکند که با غم معشوق چه کند، زیرا به جز این سرنوشت، چیزی برای او در دنیا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل من به قدری آزاد و سرکش است که هیچ زنجیری نمیتواند آن را به بند بکشد. اگرچه زلفهای دلفریب معشوقهام به زیبایی گره خوردهاند، اما هیچ چیزی نمیتواند مانع آزادی احساسات من شود.
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر موهایش از بدشانسیام ناراحت شدم، اما نتوانستم احساساتم را به درستی بیان کنم.
هوش مصنوعی: من از عشق صحبت میکردم و از حرارتی که در دل داشتم میسوختم، به گونهای که وقت و فرصتی برای توضیح دادن آن نداشتم.
هوش مصنوعی: اگر عشق الهی وجود نداشت و جلوهای از زیبایی را در جهان نمیدیدیم، آیا ممکن بود که جهان به واسطهٔ عشق دچار آتش و سوختگی شود؟
هوش مصنوعی: به شدت مشغول تماشای قاتل بودم که اصلاً متوجه ضربهٔ شمشیر نشدم.
هوش مصنوعی: خداوند، این شکارچی کیست که طعمهاش را با خون دل میگیرد و دل او از تیر و آسیب آگاه نیست؟
هوش مصنوعی: من به آن دست زیبا و کمانکش میبالم که به جز تیرش، هیچ آرزویی در دلش وجود ندارد و قلبش پر از عشق و دلتنگی است.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم در برابر غم او صبر کنم، چه کار میتوانم بکنم که جز این سرنوشت از عالم مقدر برای من نبوده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دلِ بیرحمِ تو تقصیر نبود
منِ دیوانه چو زلفِ تو رها میکردم
هیچ لایقترم از حلقهٔ زنجیر نبود
یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟
[...]
دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی ازان زلف گرهگیر نبود
اگرت آب ندادند و مرا شیر نبود
نازنین حلق ترا طاقت این تیر نبود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.