دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی از آن زلف گره گیر نبود
دوش با طرهاش از تیرگی بخت مرا
گلهای بود ولی قدرت تقریر نبود
عشق میگفتم و میسوختم از آتش عشق
که در این مسالهام فرصت تفسیر نبود
کی جهان سوختی از عشق جهان سوز اگر
در جهان جلوهٔ آن حسن جهان گیر نبود
بس که سرگرم به نظارهٔ قاتل بودم
هیچ آگاهیم از ضربت شمشیر نبود
یارب این صید فکن کیست که نخجیرش را
خون دل میشد و دل با خبر از تیر نبود
نازم آن شست کمانکش که به جز پیکانش
خواهشی در دل خون گشتهٔ نخجیر نبود
با غمش گر نکنم صبر، فروغی چه کنم
که جز این قسمتم از عالم تقدیر نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دلِ بیرحمِ تو تقصیر نبود
منِ دیوانه چو زلفِ تو رها میکردم
هیچ لایقترم از حلقهٔ زنجیر نبود
یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟
[...]
دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی ازان زلف گرهگیر نبود
اگرت آب ندادند و مرا شیر نبود
نازنین حلق ترا طاقت این تیر نبود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.