تا به تعظیم نهال تو ز جا برجستند
سروها یکقلم از پای دگر ننشستند
از تماشای تو نظارگیان راست دو عید
تا دو ابروی هلال تو به هم پیوستند
مزن ای شانه به هم زلف دلاویزش را
که درین سلسله بسیار عزیزان هستند
می توان کرد عمارت چو شود کعبه خراب
وای بر سنگدلانی که دلی را خستند
چه خیال است که در روز جزا سبز شوند؟
دانه هایی که درین شوره زمین پا بستند
وقت آن صافدلان خوش که ز لبهای خموش
پیش یأجوج سخن سد خموشی بستند
می برم رشک درین بزم بر آن مشت سپند
که به یک ناله جانسوز ز آتش جستند
از گدازند درین دایره ایمن صائب
چون مه آنان که لب نان فلک نشکستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و عظمت یک معشوق میپردازد و به توصیف تأثیرات او بر طبیعت و مردم اشاره میکند. او به قدسیت و ارزش عشق اشاره میکند که حتی در روز قیامت نیز فراموش نمیشود. شاعر نگران افرادی است که به دلهای دیگران آسیب میزنند و از آنها انتقاد میکند. همچنین به شور و شوق زندگی و عشق در جمعهای دوستانه اشاره کرده و بیان میکند که این عشق و زیباییها، حتی در شرایط سخت و دشوار هم پابرجا باقی میمانند. در نهایت، شاعر به تجربههای تلخ و شیرین زندگی میپردازد و به یادآوری لذتهای کوچک در زندگی علاقهمند است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که درخت تو رشد کند و سروها به خاطر احترام به آن از زمین بلند شوند، هیچکدام از آنها از پای خود پایین نمیآیند.
هوش مصنوعی: از دیدن تو خوشايندها به عید رسیدند، تا جایی که دو ابروی هلالی تو به هم نزدیک شدند.
هوش مصنوعی: موهایت را به هم نزن، زیرا در این میان افرادی بسیار با ارزش وجود دارند.
هوش مصنوعی: میتوان بنا را دوباره ساخت وقتی کعبه خراب شده است، اما افسوس بر دلهای سنگی که قلبی را آزرده کردهاند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، آیا ممکن است دانههایی که در این زمین شور و بیثمر گیر افتادهاند، دوباره سبز و زنده شوند؟
هوش مصنوعی: زمانی است که افرادی که دلهای پاک و صادق دارند، به خاطر اینکه سکوت، راهی برای جلوگیری از سخن گفتن در برابر یأجوج (نماد فتنه و هرج و مرج) شده است، تصمیم میگیرند تا از زبانهای خود استفاده کنند.
هوش مصنوعی: در این میهمانی، من به خشم و حسادت به آن شعلههای آتش نگاه میکنم که با یک ناله دردناک، از میان شعلهها به بیرون پریدهاند.
هوش مصنوعی: صائب میگوید: در این دایرهی زندگی، افرادی مانند ماه وجود دارند که با تحمل سختیها و مبارزه، هرگز سرمشق و نان الهی را از دست ندادهاند و به راحتی و آرامش رسیدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبلان سحر از جام صبوحی مستند
می پرستان سحر خیز بمی بنشستند
توبه ی زاهد سجّاده نشین بشکستند
کوه را تا کمر از لاله ی حمرا بستند
به نمازت که هزاران ز بشر پیوستند
صد هزاران ز ملایک به هوا صف بستند
دردمندان که به ناخن جگر خود خستند
چشمه خویش به دریای بقا پیوستند
خود حسابان که کشیدند به دیوان خود را
در همین نشأه ز آشوب قیامت رستند
خاکیانی که به معماری تن کوشیدند
[...]
زاهد و محتسب و شیخ بهم پیوستند
تا در میکده را بر رخ رندان بستند
گر به بندند در میکده یا بگشایند
خیل مستان خم عشق تو بی می مستند
جملگی عقرب جراره و با نیش جفا
[...]
آه از آن عهد ولایت که بنامش بستند
دل او را خستند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.