گنجور

 
کلیم

چند در وصل تو دل حسرت دیدار کشد

در چمن ناله مرغان گرفتار کشد

دل که غیر از دم آخر، نفس خوش نزند

در ته تیغ نشیند که ز پا خار کشد

گرچه دست هوسم یک گل ازین باغ نچید

جذب پای طلبم خار ز دیوار کشد

منم آن عاشق قانع که بکنج گلخن

شعله در بر بهوای قد دلدار کشد

شمع بگداخت سراپا و شد از شرم خلاص

تا یکی خجلت از آن قامت و رخسار کشد

هر سریرا که بود مغز خرد یک سر مو

تا بود داغ چرا منت دستار کشد

هر که گوید که بروی تو بود گل مانند

روکشی بر رخ آئینه ز زنگار کشد

آب در گوهرم از گرد کسادی شده گل

کی باین مهره گل طبع خریدار کشد

همدم آورد طبیبش بسر از بسکه کلیم

یاد آن چشم کند ناله بیمار کشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

جذبه ای کو که مرا جانب دلدار کشد؟

دامن جان مرا زین ته دیوار کشد

نظر پاک به خاک است برابر امروز

ورنه آیینه چرا حسرت دیدار کشد؟

ذوق آزار اگر این است که من یافته ام

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

رفت اشکم که سری بر گذر یار کشد

صورت حال مرا بر در و دیوار کشد

ناخنی بایدش از برگ گل آورد به چنگ

هرکه خواهد ز دل مرغ چمن خار کشد

طاقت و صبر ازین بیش ندارم، وقت است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه