چه شد گر خصم بداختر بهای من نمی داند؟
کمال عیسوی را دیده سوزن نمی داند
مگو واعظ حدیث دوزخ و جنت به اهل دل
که سرگرم محبت گلشن از گلخن نمی داند
تو بی پروا زبان خلق را کوتاه کن از خود
وگرنه آه مظلومان ره روزن نمی داند
زکافر نعمتی دل شکوه از داغ و جنون دارد
که بلبل قدر گل تا هست در گلشن نمی داند
دل بیدار را خواب اجل بیدارتر سازد
چراغ ما زدامان کفن مردن نمی داند
مشو از قتل ما ایمن که چون فرهاد خون ما
نخواباند به خون تا خصم را، خفتن نمی داند
سرآدم گشته ام چون سرمه در علم نظر بازی
زبان چشم خوبان را کسی چون من نمی داند
توان کردن به ابرام از نکویان کام دل حاصل
دم این تیغ بی زنهار، برگشتن نمی داند
نداری رحم اگر بر غیر، برخود رحم کن صائب
که آتش گرم چون شد دوست از دشمن نمی داند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر موضوعاتی چون نادانی دشمنان، عشق و محبت، و بیتوجهی مردم به حقیقت را بررسی میکند. شاعر به این نکته اشاره دارد که برخی افراد درک درستی از زیبایی و کمال ندارند و فقط به جنبههای ظاهری مینگرند. همچنین، او به واعظان هشدار میدهد که انسانهای در عشق غرق شده نیازی به شنیدن مباحث دوزخ و بهشت ندارند و به صادقانه بودن نسبت به آنچه که در دل دارند، تشویق میکند. در نهایت، شاعر بر اهمیت رحم و محبت تأکید کرده و یادآوری میکند که آتش دشمنی و نفرت در صورت عدم کنترل، میتواند به دوستی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: چیست که اگر دشمن بدخواه من ارزش مرا نمیداند، چه ضرری دارد؟ او که کمال و زیبایی عیسی (ع) را دیده، نمیتواند به یک سوزن (اشاره به چیز بیاهمیت) پی ببرد.
هوش مصنوعی: به اهل دل و عاشقان محبت، صحبت از جهنم و بهشت نکن، چون آنها در محبت خود غرق شدهاند و از آتش و دردهای دنیا بیخبرند.
هوش مصنوعی: اگر با دلیری و بیپروایی از خود دربارهی مشکلات و دردهای مردم صحبت نکنی، ممکن است صدای رنجدیدگان به جایی نرسد و کسی نتواند آن را بشنود.
هوش مصنوعی: کافر از نعمتها و خوشیها دلتنگ و علاف است، به طوری که بلبل، قدر و ارزش گل را تا وقتی که در باغ وجود دارد نمیداند.
هوش مصنوعی: دل بیدار، در حالی که آمادهٔ آگاهی و زندگی است، خواب مرگ را حتی بیشتر میفروشد. روشنایی ما به قدری که در دست داریم، از گودالی عمیق در سرنوشت مرگ جستجو نمیکند.
هوش مصنوعی: نگران نباش که از کشتن ما در امانی، چون فرهاد پس از اینکه ما را نکشت، دشمن هرگز آرام نمیگیرد.
هوش مصنوعی: من به اندازه سرمهای در علم و دانش غرق شدهام، و هیچکس جز من نمیداند که چطور باید به زیبایی و نگاه خوبان زبان بگشایم.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش از نیکان، میتوان به خواستهها دست یافت. این شمشیر که بدون ترس و ملاحظه به کار میرود، هیچگاه از پیشروی بازنمیماند.
هوش مصنوعی: اگر بر دیگران رحم نداری، حداقل بر خودت رحم کن. زیرا زمانی که آتش بر افروخته میشود، نمیتوانیم تشخیص دهیم که دوست کیست و دشمن کیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل دیوانهٔ من دوست از دشمن نمیداند
چو آتش شعلهور شد آب از روغن نمیداند
غریبی و وطن یکسان بود دلهای حیران را
قفس را عندلیب مست از گلشن نمیداند
نمیافتد به فکر سینه چون دل گشت هرجایی
[...]
چو آهم گرم گردد، دوست از دشمن نمیداند
که آتش تند چون شد، آب از روغن نمیداند
ز شوق او دماغ پیر کنعان سوخت، پنداری
ره بیتالحزن را بوی پیراهن نمیداند
شکایت میکنند از باغبان، از گل نمینالند
[...]
جدا از کوی او شوقم گل و گلشن نمیداند
دلم ذوق تپیدن، دیدهام دیدن نمیداند
نیارم گفت حال خویش پنداری درین کشور
کسی درد دل ناگفته فهمیدن نمیداند
گهی در دیده جا دارد، گهی در سینة تنگم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.