گنجور

 
صائب تبریزی

شدم آسوده تا از دیده اشک لاله رنگ آمد

نهادم پشت بر دیوار تا پایم به سنگ آمد

غم عالم چه حد دارد به گرد عاشقان گردد؟

حصار عافیت دیوانه را خوی پلنگ آمد

حذر از دشمنی کن کز طریق صلح می آید

از ان دشمن چرا ترسد کسی کز راه جنگ آمد؟

صفیر دلخراشی می فشارد بر جگر ناخن

کدامین شیشه دل باز در راهش به سنگ آمد؟

به دست کوتهم رحمت کن ای دامان عریانی

که از چین جبین آستین دستم به تنگ آمد

نه از مسجد فتوحی شد نه از میخانه امدادی

به هر جانب که رفتم پای امیدم به سنگ آمد

به اندک روزگاری جامه بر تن می درد صائب

به رنگ غنچه هر کس در گلستان دست تنگ آمد

 
 
 
فرخی سیستانی

می اندرگفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد

خم و خمخانه اندر چشم من تاریک و تنگ آمد

به گوش من همی از باغ بانگ نای و چنگ آمد

کس ار می خورد بی آواز نی بر سرش سنگ آمد

مرا باری همه مهر از می بیجاده رنگ آمد

[...]

بیدل دهلوی

ز ابرام طلب نومیدی‌ام آخر به چنگ آمد

دعا از بس ‌گرانی‌ کرد دستم زیر سنگ آمد

ز سعی هرزه‌جولان رنجها بردم درین وادی

ز پایم خار اگر آمد برون از پای لنگ آمد

به رنگ صبح احرام چه گلشن داشتم یا رب

[...]

طغرل احراری

نه این سودا به سر از نشئه افیون و بنگ آمد

کجا این ناله از نی کی چنین مطرب به چنگ آمد؟!

ز هجرش بر تنم ناخن زخم عام لنگ آمد

عجب دارم که آن نازآفرین از من به ننگ آمد

مرا از فرقت جانان به جانم صد خدنگ آمد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از طغرل احراری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه