مسلسل حرف از آن مژگان خوش تقریر میریزد
سخن زین خامه فولاد چون زنجیر میریزد
مخور بر دل مرا تا برخوری زان چهره نوخط
که از لرزیدن من جوهر از شمشیر میریزد
چه گلها میتوان چید از دل بیطاقت عاشق
در آن محفل که رنگ از چهره تصویر میریزد
سلامت خواهی از چشم بدان، سر در گریبان کش
که از گردنفرازی بر هدفها تیر میریزد
نه از نازست اگر کم حرف افتاده است لبهایش
قلم چون تنگ شق افتد رقم زو دیر میریزد
تو سنگین دل به جوی شیر قانع نیستی، ورنه
به قدر حاجت از پستان قسمت شیر میریزد
ز حیرانی به دندان میگزی انگشت گستاخی
اگر دانی چهها از خامه تقدیر میریزد
مرا بگذار با ویرانی ای معمار سنگیندل
که رنگ از روی من ز اندیشه تعمیر میریزد
من عاجز کنم چون از علایق جمع دامن را؟
که رنگ آتش از این خار دامنگیر میریزد
مکش تیغ زبان صائب به هر بیهودهگفتاری
که از عاجزکشیها این دم شمشیر میریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق یک عاشق است که در آن به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و مفاهیم عمیق، به تاثیرات عاطفی و روحی ناشی از عشق میپردازد. او به شرایط دلتنگی و رنج خود اشاره میکند و بیان میکند که عشقش چقدر عمیق و طاقتفرساست. همچنین به عواقب زبان در گفتار و رفتار خود هشدار میدهد و از دلسردی و ویرانی درونش سخن میگوید. در کل، این شعر از پیچیدگیهای عشق و دردهای ناشی از آن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: حرف و سخن از چشمان زیبا و دلنشین او سرازیر میشود، مانند رشتههای زنجیر که از این قلم محکم و استوار جاری میگردد.
هوش مصنوعی: دلم را آزرده نکن، که اگر بر من بخندی، از چهرهی زیبات به قدری تحت تأثیر قرار میگیرم که مانند قطرات طلا از شمشیر میریزد.
هوش مصنوعی: در آن محفل، عاشقی که دلش تاب و توان ندارد، چگونه میتواند از احساساتش گلهای زیبایی بچیند؛ چرا که حالتی غمگین و رنگ باخته دارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی سلامت بمانی، به چشمان خود نگاه کن و به درون خود برو. زیرا افرادی که خود را بالا میدانند، به راحتی به اهداف دیگران آسیب میزنند.
هوش مصنوعی: اگر لبهای او کمحرف شدهاند، به خاطر ناز او نیست. بلکه وقتی که چیزها به تنگی و محدودیت میافتند، آنچه باید گفته شود، دیرتر بیان میشود.
هوش مصنوعی: تو که با دل سنگین خود راضی به جوی شیر نیستی، در حالی که اگر بخواهی، به اندازه نیازت از شیر پستان سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: از شدت حیرت و گیجی، انگشت خود را به دندان میزنم. اگر بدانی، ببین که چه چیزهایی از قلم سرنوشت بر زمین میریزد.
هوش مصنوعی: مرا در ویرانیهایم تنها بگذار ای معمار بیاحساس، چرا که فکر تجدید ساختن، رنگ و روح مرا از چهرهام میپرد.
هوش مصنوعی: من در برابر دلبستگیها و وابستگیها احساس ناتوانی میکنم، چرا که مانند آتش، آفتها و مشکلات از این علاقهها به من آسیب میزند.
هوش مصنوعی: زبان خود را برای گفتن هر حرف بیفایدهای به کار نبر، زیرا این نوع سخن گفتن، به مانند شمشیری است که به نابخردیها آسیب میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تکلم از دهانش گر ز تنگی دیر می ریزد
تبسم از لب شیرین او چون شیر می ریزد
به صورتخانه دل شوخ نقاشی که من دارم
ز کلک خویش جان در قالب تصویر می ریزد
دل فولاد را از چرب و نرمی موم می سازم
[...]
چو دست جرأتش طرح شکار شیر میریزد
گداز اشک خون ز دیدهٔ نخچیر میریزد
چنان گرد کدورت دور ازو در سینه جا دارد
که آهم بر زمین سنگینتر از زنجیر میریزد
به خاک از بس خیال صورتش با خویشتن بردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.