مرا نازک نهالی قصد جان ناتوان دارد
که تیغش جوهر از پیچ و خم موی میان دارد
کدامین آتشین رخسار بزم افروز عالم شد؟
که خون زاهدان خشک، جوش ارغوان دارد
نصیبی نیست غیر از درد و داغ عشق عاشق را
هما از سفره شاهان نظر بر استخوان دارد
هجوم زیردستان نفس رعنا را کند کافر
زطوق قمریان زنار سرو بوستان دارد
از ان از تیغ خورشیدست هر دم تیزتر عاشق
که از سنگ ملامت هر قدم چندین فسان دارد
نیندازد زقیمت خاکساری پاک طینت را
کجا گرد یتیمی آب گوهر را زیان دارد؟
چه باشد یارب از درد طلب حال تهیدستان
در آن دریا که گوهر پیچ و تاب ریسمان دارد
از آن از جبهه خورشید دایم نور می بارد
که با آن منزلت پیوسته سر بر آستان دارد
ندارم از قماش حسن آگاهی، همین دانم
که چون رخسار یوسف آتشی این کاروان دارد
سلیمان مور را در دست خود جا داد چون خاتم
که می گوید بزرگان را سبکروحی زیان دارد؟
مشو ای لاله رخسار از دل مجروح ما غافل
که آتش را گلستان این کباب خونچکان دارد
سخن چون آب حیوان زنده می دارد سخنور را
پر طوطی زگویایی بهار بی خزان دارد
برآ از پرده هستی اگر آسودگی خواهی
که طوفان حوادث بال و پر زین بادبان دارد
زسختیهای راه کعبه مقصد چه می پرسی؟
که از دلهای سنگین بتان سنگ نشان دارد
چو افتادی به بحر عشق دست و پا مزن صائب
که از تسلیم، ساحل این محیط بیکران دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسی و عمیق درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر با تمثیلهای زیبا به توصیف احساسات عاشقانه میپردازد و نشان میدهد که عشق میتواند هم لذتبخش و هم دردناک باشد. اشاره به مشکلات و چالشهای عاشق، نشان از سختیهای راه به سوی معشوق دارد. شاعر همچنین به تضاد زیبایی و رنج در عشق اشاره میکند و اهمیت تسلیم در برابر این احساسات را یادآور میشود. در انتها، شاعر تأکید میکند که در عشق، باید از سختیها عبور کرد و تسلیم شد تا به حقیقت عشق دست یافت.
هوش مصنوعی: عطر خوشبوی یک گل حساس و ظریف به گونهای است که بر جان من تأثیر میگذارد. این گل به شدت جذاب و فریبنده است و زیباییاش به حدی است که گویی از ریز و درشت موی زیبای یک معشوق ساخته شده است.
هوش مصنوعی: کدامین چهرهی درخشان، که سبب روشنایی جشنها در جهان شد؟ که خون عابدان و زاهدان، به رنگ ارغوانی در آمده است.
هوش مصنوعی: عاشق تنها به درد و رنج عشق خود دچار است و از نعمتهای زندگی مانند سفرهی پرنعمت شاهان، چیزی نصیبش نمیشود؛ او فقط میتواند به استخوانها که نماد ضعف و فقر است، نگاه کند.
هوش مصنوعی: نفس زیردستان به سرعت بر نعمتهای زیبای زندگی حملهور میشود و این باعث میشود که شخص سرسخت و ناپاک، خود را از زنجیرههای دلبستگیها آزاد کند، زیرا همچون درخت سرو در باغ، زیبایی و شکوهی دارد که او را از بندها رها میسازد.
هوش مصنوعی: هر لحظه عشق، همچون تیغ خورشید، تیزتر میشود. عاشق برای هر قدمی که از سنگ ملامت برمیدارد، داستانهای زیادی دارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ارزش والای انسانهای بااخلاق و پاکنیت اشاره میکند. او میگوید که مقام و ارزش واقعی یک انسان با شخصیت و پاکطینت نباید به خاطر موانع و مشکلات از بین برود. حتی اگر شخصی در شرایط سختی مثل یتیمی قرار گیرد، این وضعیت نباید باعث کاهش ارزش و شخصیت او شود. به عبارت دیگر، انسانیت و بزرگی یک فرد به اوج خودش باقی میماند و هیچ چیز نمیتواند آن را کم کند.
هوش مصنوعی: ای کاش، پروردگار، از درد و رنج نیازمندان چه خبر داری در آن دریایی که مرواریدها در آن به طور ناهموار و در هم پیچیدهاند.
هوش مصنوعی: نور خورشید همواره از جبههاش میتابد، زیرا با همان مقام و منزلت، همیشه در درگاهش سر فرود میآورد.
هوش مصنوعی: من اطلاعاتی درباره زیباییهای حسن ندارم، اما میدانم که چهرههای زیبا مانند یوسف، در دلها آتش میافکنند و این کاروان را به حرکت درمیآورند.
هوش مصنوعی: سلیمان مور را در دست خود گرفت و آن را مثل انگشتری نگهداشت. این عمل نشان میدهد که برخی بزرگان ممکن است به دلیل سبکروحی و بیاعتنایی به امور جدی دچار زیان شوند.
هوش مصنوعی: ای لالهی زیبا، مبادا از حال دل ما که زخمخورده است غافل شوی، زیرا این آتش و درد، همانند گلی است که در دل گلستان میسوزد.
هوش مصنوعی: سخن مانند آب زنده و پرطراوت است و سخنگو مانند پرندهای است که در بهاری همیشه سبز و پرنشاط به بیان سخن میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در آرامش باشی، باید از عالم مادی و مشکلات آن بیرون بیایی، زیرا طوفان حوادث همیشه بر زندگی تاثیر میگذارد و میتواند تو را به چالش بکشد.
هوش مصنوعی: از سختیهای مسیر رسیدن به کعبه چه سوالی میکنی؟ زیرا دلهای سنگین بتها نشانهای از این سختیها دارند.
هوش مصنوعی: زمانی که در دریاچه عشق غرق میشوی، بیفایده تلاش نکن که به ساحل برگردی، چرا که تنها با تسلیم شدن میتوانی به ساحل این دنیای بیپایان دست یابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد
من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران
ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد
اگر مر آب و آتش را مکان ممکن بود مویی
[...]
اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد
من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد
وگر هستی بود ممکن که کم از نیستی باشد
من آن هستم که آن از بینشانیها نشان دارد
وگر با نقطهای وهمم کسی همبر بود او را
[...]
غلام آن سبکروحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
[...]
هوای بوستان خوش گشت و باده لطف جان دارد
کنون هر کس که جان دارد، هوای بوستان دارد
سحرگه بکر غنچه ها باده ها خورده ست در پرده
همه سرخی رو بدهد گواهی، گر نهان دارد
کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
[...]
نگارا دل همیخواهد که عشقت را نهان دارد
ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد
اگر چه آتش مجمر ندارد شعلهٔ پیدا
ولیکن عود نتواند که دود خود نهان دارد
کسی کز درد عشق تو ندارد زندگیِّ دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.