من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد
کند در لامکان جولان و در هر دل مکان دارد
چسان مجنون نظر بردارد از چشم غزالانش؟
که گرگش حسن یوسف کاروان در کاروان دارد
درین محفل زبخت سبز، گل روشندلی چیند
که چون شمع از گداز جسم خود آب روان دارد
نباشد گر وطن، غربت گوارا می شود بر دل
قفس را تنگ بر من خارخار آشیان دارد
نپردازد به لیلی حیرت مجنون درین وادی
که پروای سر و سامان، که فکر خانمان دارد؟
به لنگر می توان گل چید ازین دریای پرشورش
وگرنه کشتی ما بال و پر از بادبان دارد
زبیدردی مدان گر عاشق صادق بود خندان
که صبح از پرتو خورشید تب در استخوان دارد
زحرف راست می سوزند دایم راستان صائب
که صبح صادق از خورشید آتش در دهان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره عشق و دلتنگی. شاعر به توصیف حالاتی میپردازد که به خاطر زیبایی و جذابیت معشوقش، همچون حسنی، دچار شگفتی و حیرت شده است. او به تضاد میان زیبایی و درد عشق اشاره میکند و این که چگونه عشق میتواند انسان را به تنگنا بیندازد و از زندگی روزمرهاش دور کند. در محافل عشق، زیباییها و زخمها همواره با هم درگیرند و عشق پر از چالشها و مشکلات است. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید میکند که هیچ چیزی نمیتواند جلوی عشق واقعی را بگیرد، حتی اگر انسان در وضعیت سختی قرار گیرد. در نهایت، او به سوزش ناشی از راستگویی و حقیقت عشق اشاره میکند، که میتواند آتشین و دردناک باشد.
هوش مصنوعی: من و حسنی که چشم زخم نیلرنگی از آسمان دارد، در فضایی نامعلوم پرواز میکنیم و در هر دلی جای داریم.
هوش مصنوعی: چگونه مجنون میتواند از چشمان زیبا و دلربای غزالانش چشم بردارد؟ چون در دل او عشق یوسف مانند گرگ در میان کاروان است و همیشه در حال و هوای او زندگی میکند.
هوش مصنوعی: در این مجلس خوشبختی، گلی را میچینند که مانند شمع، از وجود خود نور و روشنی میتاباند و به خاطر احساساتش، میذوب میشود.
هوش مصنوعی: اگر وطن نباشد، احساس غربت برای دل قابل تحمل میشود، اما قفس را تنگ میکند و آشیان پر از خار و کمبود آرامش میشود.
هوش مصنوعی: مجنون در این منطقه نمیتواند به لیلی فکر کند، زیرا او بیشتر نگران وضعیت و وضعیت خود و خانوادهاش است.
هوش مصنوعی: با استراحت و سکوت میتوان از این دریای پرهیجان، زیباییها و لذتها را برداشت. اما اگر اقدامی نکنیم، کشتی ما با وجود بادبانهایش، بدون حرکت خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر عاشق واقعی باشد، نباید درد دلش را در نظر بگیری؛ چرا که حتی وقتی شاد است، ممکن است صبحها از شدت عشق و فشارهای آن بیتابی و سردرد داشته باشد.
هوش مصنوعی: راستان همواره از گفتار صحیح آسیب میبینند، چرا که حقیقت روشن مانند صبح صادق در درونشان شعلهور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد
من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران
ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد
اگر مر آب و آتش را مکان ممکن بود مویی
[...]
اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد
من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد
وگر هستی بود ممکن که کم از نیستی باشد
من آن هستم که آن از بینشانیها نشان دارد
وگر با نقطهای وهمم کسی همبر بود او را
[...]
غلام آن سبکروحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
[...]
هوای بوستان خوش گشت و باده لطف جان دارد
کنون هر کس که جان دارد، هوای بوستان دارد
سحرگه بکر غنچه ها باده ها خورده ست در پرده
همه سرخی رو بدهد گواهی، گر نهان دارد
کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
[...]
نگارا دل همیخواهد که عشقت را نهان دارد
ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد
اگر چه آتش مجمر ندارد شعلهٔ پیدا
ولیکن عود نتواند که دود خود نهان دارد
کسی کز درد عشق تو ندارد زندگیِّ دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.