مبادا بر سر من سایه بال هما افتد
کز این ابر سیه آیینه دل از صفا افتد
به سیم قلب مشکن گوهر قدر عزیزان را
که یوسف گر به چاه افتد ازان به کز بها افتد
سرافرازی چو شمع آن را رسد در بزم سربازان
که زیر پا نبیند گر سرش در زیر پا افتد
تلاش خاکساری برد آرام و قرارم را
پریشان می شود هر کس به فکر کیمیا افتد
در آغوش صدف افسرده گردد قطره باران
گره در کارش افتد هر که از یاران جدا افتد
گرانجانی نگردد لنگر تمکین خسیسان را
که بهر جذب سوزن رعشه بر آهن ربا افتد
سفید از دل سیاهی گشت موی نافه چون پیران
نیابد از جوانی بهره هر کس در خطا افتد
سبکروحی که از دوش افکند بار علایق را
نگیرد نقش پهلویش اگر بر بوریا افتد
ز عاجز نالی ما دل نگردد نرم گردون را
کجا از ناله گندم زگردش آسیا افتد؟
نسازد کند جان سختی دم تیغ حوادث را
زسنگ سرمه هیهات است سیلاب از صدا افتد
زحرف پوچ صائب صبر نبود ژاژخایان را
زبرگ کاه آتش در نهاد کهربا افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد
کز آن جانها رود بر باد و سرها زیر پا افتد
رقیب از حد برون پای از حد خود می نهد بیرون
مبادا دامن دولت که در دست گدا افتد
به چین زلفت ار گفتم حدیث مشک معذورم
[...]
نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد
سیه مست است دولت، تا کجا خیزد، کجا افتد
به آن برچیده دامان تهمت خونم کجا افتد
نسازد دست رنگین گر به پای او حنا افتد
چه سازم با چنان بالابلندی عشوه پردازی
که در دیدن ز کوتاهی نگاهم پیش پا افتد
ز استغنا کشم در زیر دامن پای رغبت را
[...]
برافکن پرده تا خورشید تابان از سما افتد
خرامان شو دمی تا سرو در بستان ز پا افتد
صبا بر هم مزن چین سر زلفش که میترسم
ختن ویران شود آشوب در شهر ختا افتد
شنیدم آن پری از شهر خود عزم سفر دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.