ذوق حیرانی به داد چشم خونپالا رسید
سینه خم امن شد از جوش، تا صهبا رسید
رفته بود از رفتن گل شورش ما کم شود
نوبهار خط به فریاد جنون ما رسید
از ملامت شد جنون نارسای ما تمام
شد می پرزور هر سنگی به این مینا رسید
صحبت ما دردمندان کیمیای صحت است
مایه درمان شود هرکس به درد ما رسید
گوی شهرت می توان بردن ز میدان بی طرف
مفت زد مجنون که پیش از ما به این صحرا رسید
گرچه شبنم بود از افتادگان این چمن
از سحرخیزی به خورشید جهان پیما رسید
بیکسان صائب نمی باشند بی فریادرس
کوه قاف آخر به داد وحشت عنقا رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.