خاست هر سو فتنه گویی فتنه جوی من رسید
بر سمند ناز ترک تندخوی من رسید
باد عنبربو چرا شد گرد مشکین بهر چیست
گر نه از صحرا غزال مشکبوی من رسید
اشک خونین بر رخ زردم نشانی بیش نیست
زانچه در شبهای تنهایی به روی من رسید
تیغ او را داده اند آب از زلال زندگی
جان دیگر یافتم چون بر گلوی من رسید
ز آسمان هر سنگ بیدادی که آمد بر زمین
کرد بخت من مدد کان بر سبوی من رسید
ای خوش آن ساعت که گفتی چون شدم پیدا ز دور
اینک آن دیوانه ژولیده موی من رسید
همچو جامی سرمه چشم جهان بین ساختم
هر غباری کز سم اسپ تو سوی من رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره فردی است که با احساسات و تجربههای عمیق خود روبرو میشود. او به طور نمادین میگوید که از هر سو فتنه و مشکلات به او نزدیک شدهاند و او را تحت فشار قرار دادهاند. در این مسیر، نشانههایی از عشق، درد، و امید را مشاهده میکند. او درباره عشق و دستیافتن به آن صحبت میکند و میگوید که وجود دیگری به او زندگی دوباره داده است. شعر به طور کلی نگاهی عمیق به وضعیت روحی و انتظارهای شاعر از عشق و زندگی دارد.
هوش مصنوعی: هر طرفی سخنانی از فتنه و آشوب به گوش میرسد، اما من با شجاعت و با آرامش بر اسب زیبا و تندرویم میرانم و به سوی هدفم پیش میروم.
هوش مصنوعی: چرا بادی که بوی عنبر دارد، این گونه گرد و غبار شکلی ایجاد کرده است؟ این اتفاق به چه دلیل است، اگر نه اینکه غزالی با بوی خوش مشک از دشت آمده است؟
هوش مصنوعی: اشکهای خونین که بر صورتم هستند، تنها نشانهای از غم و درد من هستند. این درد و رنج در شبهای تنهایی به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: او با تیغی که به دست دارد و بهواسطهی آب زلال زندگی، به من جان دوبارهای بخشید، زمانی که این تیغ به گردن من رسید.
هوش مصنوعی: هر سنگی که از آسمان به زمین افتاد، نشانهای از بدبختی بود، اما بخت من با رسیدن به سبوی من به کمکم آمد.
هوش مصنوعی: ساعت خوشی که تو گفتی من از دور پیدا شدم، حالا آن دیوانه با موهای ژولیدهام رسیده است.
هوش مصنوعی: من همچون ظرفی پر از سرمه، چشمان بینا و آگاه خود را ساختهام و هر گرد و غباری که از سم اسپ تو به سمت من آمده، را جذب کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز تیغ ظلم بر کف تندخوی من رسید
ریخت هر سویی دو صد خون تا به سوی من رسید
هر چه از طوفان اشک من رسید اندر غمش
بر همه روی زمین اول به روی من رسید
سنگباران فلک صد جا سرم را هم شکست
[...]
بر گلویم تیغ ترک تند خوی من رسید
تشنه لب بودم که آبی بر گلوی من رسید
از نسیم وصل جانها را معطر شد دماغ
غالبا کز ره غزال مشکبوی من رسید
ژاله وش بارید ازو سنگ ملامت بر سرم
[...]
باده منصور در جام و سبوی من رسید
صاف شد این سیل خونین تا به جوی من رسید
عالمی خوشوقت شد از نافه سودای من
بر جنون زد بر دماغ هر که بوی من رسید
گشت شیرین از صفای سینه من چون صدف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.