گنجور

 
صائب تبریزی

زر و بال منعمان روز قیامت می‌شود

عاقبت هر فلس ماهی داغ حسرت می‌شود

تا برآمد از وطن یوسف عزیز مصر شد

دانه گوهر در زمین پاک غربت می‌شود

از تماشا دیده عاشق نمی‌گیرد قرار

لنگر این بحر خون‌آشام حیرت می‌شود

می‌رسد آخر به جایی بی‌قراری‌های ما

پیچ و تاب عشق زنجیر عدالت می‌شود

شورش سیلاب از کهسار می‌گردد زیاد

سد راه من کجا سنگ ملامت می‌شود

می‌کنندش با سگان در قسمت روزی شریک

چون هما هرکس که از اهل سعادت می‌شود

بوی خون می‌آید از تیغ زبان اعتراض

خرده‌گیری عاقبت تخم عداوت می‌شود

می‌گذارد هرکه پا فهمیده بر روی زمین

بر سرش ابر بلا دست حمایت می‌شود

از سر عادت مکن طاعت که این قدسی‌نژاد

می‌شود شیطان پابرجا چو عادت می‌شود

صائب از هرکس که داری رنجشی اظهار کن

شکوه چون در دل گره شد تخم کلفت می‌شود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

محنت امروز، فردا جمله راحت می‌شود

اشک خونین آب صحرای قیامت می‌شود

تلخی بیداری شب‌های این محنت‌سرا

در شبستان لحد خواب فراغت می‌شود

در لباس آب کوثر می‌کند جولان سرشک

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

چون بلند افتاد همت، تخت عزت می‌شود

کاسه‌ات چون سرنگون شد، تاج دولت می‌شود

آرزوها، جز پشیمانی ندارد حاصلی

این هواها عاقبت آه ندامت می‌شود

گر نداری شور و افغان بر خود، از دل‌مردگی‌ست

[...]

جویای تبریزی

خاکساری جوشن شمشیر آفت می شود

کوتهی دیوار را حصن سلامت می شود

رفتگان را طور رفتارش برانگیزد زخاک

قامتش چون در خرام آید قیامت می شود

هر مجازی را به درگاه حقیقت مسلکی است

[...]

بیدل دهلوی

بیقراری در دل آگاه طاقت می‌شود

جوهر سیماب در آیینه حیرت می‌شود

بر شکست موج‌ تنگی می‌کند آغوش بحر

عجز اگر بر خویش ‌بالد عرض ‌شوکت‌ می‌شود

گریه‌گر باشد غمی از زشتی اعمال نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه