شرم حسن شوخ را کی پردهسازی میکند؟
برق در ابر بهاران تیغبازی میکند
حسن را روشنگری چون دیدههای پاک نیست
اشک شبنم دامن گل را نمازی میکند
نگذرد چون از سرشک تلخ من دامنفشان؟
آن که با آهم چو زلف خویش بازی میکند
تا سگ لیلی به مجنون آشنا گردیده است
بر غزالان حرم گردنفرازی میکند
ساده کن از نقش لوح سینه خود را که صبح
دست در آغوش مهر از پاکبازی میکند
قدر منزل را بیابانگرد میداند که چیست
کعبه کی این جلوه در چشم حجازی میکند؟
روی گرم دولت آن کس را که از جا میبرد
چون سپندی دان کز آتش سرفرازی میکند
حسن غافل نیست از دلجویی افتادگان
سرو من با سایه خود عشقبازی میکند
میبرم غیرت به ماه نو که بر خوان سپهر
خویش را فربه برای جانگدازی میکند
مهر خاموشی زبان شکوه ما را نبست
کی گره این رشته را منع از درازی میکند؟
پرده فانوس اگر پروانه را مانع شود
شمع من از اشک خود پروانهسازی میکند
پیش دریا چشم آب از چشمهٔ پل میدهد
عمر هرکس صرف در عشق مجازی میکند
نیست درد عشق را صائب به درمان احتیاج
سادهلوح آن کس که ما را چارهسازی میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات انسانی است که با تکیه بر نمادها و تصاویری عمیق و زیبا بیان شده است. حسن، به عنوان نماد زیبایی و عشق، تحت تأثیر عواملی قرار دارد که او را در دنیای پُر از پیچیدگیهای عشق و احساسات غرق کردهاند. شاعر به دلجویی از معشوق پرداخته و به تناقضات عشق اشاره میکند؛ جایی که عشق میتواند دردناک و در عین حال زیبا باشد.
در قسمتی از شعر، شاعر به ضعفها و ناکامیهای عشق اشاره میکند و تأکید میکند که عشق واقعی نیاز به درمان ندارد. همچنین به فلسفه و معنای زندگی در ارتباط با عشق و زیبایی میپردازد و نشان میدهد که هر فرد چه به عنوان یک عاشق و چه به عنوان یک عاشق واقعی، در تلاش است تا به جایی از عشق دست یابد که نه تنها برآوردهکننده نیازهایش باشد، بلکه او را به سوی زیبایی و حقیقت هدایت کند.
به طور کلی، این شعر نوعی تأمل بر عشق، زیبایی و پیچیدگیهای آن است.
هوش مصنوعی: شرم و زیبایی دلربا چه کسی میتواند آن را پنهان کند؟ مثل درخششی که در ابرهای بهاری است و بازی با تیغ را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زیبایی و روشنی که در وجود حسن است، مانند اشک شبنم نمیتواند دامن گل را تزیین کند، چرا که دلهای پاک و خالصی وجود ندارد تا آن زیبایی را درک کند.
هوش مصنوعی: آیا میتواند کسی با داشتن دلی پر از اندوه و غم، همچنان به زندگی ادامه دهد؟ آن کسی که با نالهها و دردهای من بازی میکند، درست مانند کسی است که به زلف خود نوازش میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سگ لیلی با مجنون آشنا شده، غزالان حرم در حال به رخ کشیدن زیباییهای خود هستند.
هوش مصنوعی: سینهات را از تصویرها و نقش و نگارهای پیچیده خالی کن، زیرا که صبح، با محبت و بیریا، به آغوش خورشید میرود.
هوش مصنوعی: بیابانگرد به خوبی میداند که ارزش یک lugar چه اندازه است، اما آیا کسی که در حبسی زندگی میکند میتواند زیبایی و جلوه کعبه را درک کند؟
هوش مصنوعی: کسی که به واسطهی موفقیت و شانس، نعمت و خوشبختی را به دست میآورد، باید مانند چوب سپند باشد که در آتش میسوزد و بلافاصله دوباره خوشبو و سرفراز میشود.
هوش مصنوعی: حسن از توجه به کسانی که در شرایط سختی هستند غافل نیست. درخت سرو من با سایهاش به نحوی عاشقانه بازی میکند.
هوش مصنوعی: من به ماه نو تکیه میزنم و غیرت او را به دوش میکشم، زیرا او به خاطر رفاه و خوشبختیاش و برای مقابله با چالشها تلاش میکند و بر سفره عالم خود را گسترش میدهد.
هوش مصنوعی: عشق و سکوت نمیتوانند مانع بیان احساسات و زیباییهای ما شوند. آیا میتوان این احساسات را محدود کرد و نگذاریم که پیوند ما از بین برود؟
هوش مصنوعی: اگر پردهی نور فانوس مانع پرواز پروانه شود، شمع من با اشکهایش برای پروانه، بال میسازد.
هوش مصنوعی: در نزد دریا، چشمان آب از چشمهٔ پل، به آنچه در عشق دنیوی میگذرد اشاره میکند و عمر هر فردی که صرف این عشق میکند، نمایان است.
هوش مصنوعی: درد عشق نیازی به درمان ندارد، آن شخصی که ما را به چارهسازی و راه حل راهنمایی میکند، آدمی سادهلوح است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف تو بر عارض تو پایبازی میکند
هر زمان سوی لب تو دستیازی میکند
جزع تو در دل ربودن جان همیسوزد ولی
لعل تو در بوسه دادن دلنوازی میکند
در کمان ابروی تو ناوک مژگان تو
[...]
باز ترک مست من آهنگ بازی میکند
کس نکردهست آنکه آن ترک طرازی میکند
زلف او را سر به سر عالم به مویی بسته شد
هندویی را بین کزین سان ترکتازی میکند
از خیالش ماندهام شرمنده، کاندر چشم من
[...]
باز در بستان صنوبر سرفرازی میکند
بلبل شوریده را گل دلنوازی میکند
لالهٔ سیراب دارد جام لیکن هر زمان
همچو مستان چشم نرگس ترکتازی میکند
ابر سقا رنگ بستان و چمن را بین که باز
[...]
چشم مستت گرچه با ما ترک تازی میکند
لعل جانبخش تو هر دم دلنوازی میکند
تا دلم آورد بر محراب ابرویت نماز
جامه جان را به خون، هر دم نمازی میکند
با زنخدان چو کویت ای بت سیمین ذقن!
[...]
سرو اگر در پیش قدت سرفرازی میکند
راستی او این حماقت از درازی میکند
تا مرا گفتی که جان بفرست بر دست صبا
جان من بر عزم رفتن کار سازی میکند
هندوی زلفت رسن بازست و هر شب تا سحر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.