گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

گرنه دل را زلف مشکینش نگهداری کند

کیست این بیمار را یک شب پرستاری کند؟

حسن را از دیده بد، شرم می دارد نگاه

مهر تابان را همان پرتو سپرداری کند

می تراود بوسه زان لبهای نو خط بی طلب

میوه چون شد پخته، ممکن نیست خودداری کند

چون هدف در پیش ابروی تو اندازد سپر

ماه نو صد سال اگر مشق کمانداری کند

ایمنی خواهی، سبک کن کشتی خود را که کف

پنجه با دریای خونخوار از سبکباری کند

نیست پروا سیل بی زنهار را از کوچه بند

آستین چون گریه ما را عنانداری کند؟

جان کند در تن زآب خضر خون مرده را

چشم پر خون آنچه از شب صرف بیداری کند

سرگرانی با فرودستان زنقص گوهرست

گوهر غلطان میسر نیست خودداری کند

می تواند ساخت از دست سلیمان پایتخت

مور ما صائب اگر بخت سخن یاری کند

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
انوری

ای خداوندی که پیش لطف خاک پای تو

آب حیوان از وجود خویش بیزاری کند

پای باست زین اگر بر خنگ ایام افکند

فتنه نتواند که در ظلمش ستمکاری کند

روی هر خاکی که از موزه‌ت جمالی کسب کرد

[...]

حسین خوارزمی

دوست چون خواهد که عاشق هر نفس زاری کند

خانمانش سوزد و میل دل آزاری کند

ساختن باید بسوز عشق آن یاری که او

کو بسوزد آشکارا در نهان یاری کند

کی توان برداشتن بار بلای عشق را

[...]

میرزا حبیب خراسانی

بخت اگر یاری کند دلدار دلداری کند

نوبت گلشن رسد گلزار گلزاری کند

سهل باشد محنت از جور رقیب و دور چرخ

شاخ گلبن گل بر آرد خارا گر خاری کند

بزم عشرت گرم گردد، خون تاک آید بجوش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میرزا حبیب خراسانی
رهی معیری

بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند

یار عاشق‌سوز ما ترک دل‌آزاری کند

بر گذرگاهش فرو افتادم از بی‌طاقتی

اشک لرزان کی تواند خویشتن‌داری کند؟

چاره‌ساز اهل دل باشد می اندیشه‌سوز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه