پرده پوشی عشق عالمسوز را پیدا کند
پرده تبخال تب را بیشتر رسوا کند
خرده راز محبت می شکافد سینه را
این شرار شوخ کار تیشه با خارا کند
بر نیاید هر تنک ظرفی به حفظ راز عشق
باده پرزور کار سنگ را مینا کند
تنگدستی نفس سرکش را شود رهبر به حق
ابر چون بی آب گردد روی در دریا کند
کی خیالش می شود در دل مصور بی نقاب؟
حسن محجوبی که بر آیینه استغنا کند
نیست از عرض تجمل تنگ چشمان را گزیر
دانه صد تیغ زبان در خوشه ای پیدا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعات عشق و رازهای آن میپردازد. شاعر به پردهپوشی عشق اشاره میکند و بیان میکند که پردهپوشی تنها عشق را در معرض رسوایی قرار میدهد. او از درد و رازهای محبت سخن میگوید که میتواند دل را بشکافد. همچنین، به قدرت عشق اشاره دارد و میگوید که هر کس نمیتواند راز عشق را حفظ کند. در نهایت، شاعر به زیبایی و حسن اشاره میکند و میگوید که عشق در دسترس نیست و تنگدستی نمیتواند از زیباییهای آن کاسته کند.
هوش مصنوعی: عشق، که دارای شدت و شوری خاصی است، میتواند با وجود پوششهای مختلف، خود را نشان دهد و آشکار شود. مانند اینکه زخم تبخال که معمولاً نهان است، بیشتر به چشم میآید و نمایانتر میشود.
هوش مصنوعی: محبت به تدریج دل را میسوزاند و شعلهی این عشق بازیگوش، سنگ را هم میشکند.
هوش مصنوعی: هر کسی قادر نیست راز عشق را در دل نگه دارد، چون فقط ظرفی بزرگ میتواند این بار سنگین را به خوبی تحمل کند.
هوش مصنوعی: فقر و تنگدستی میتواند حتی نفس سرکش و شرور را نیز تحت کنترل درآورد. مانند این که وقتی ابرها بیباران میشوند، به دریا روی میآورند.
هوش مصنوعی: کیست که به فکرش بیفتد در دل بیکسی، تصویری نقابدار از خودش داشته باشد؟ زیبایی خاص و پنهانی که در آینهای از خود بینیازی میتابد.
هوش مصنوعی: چشمهای تنگنظر از زیباییها و تجملات فرار نمیکنند، اما در دل خود به ظاهر خوشیها مملو از زخمهای متعدد هستند و این زخمها در دل هر خوشه پرزرقوبرق قابل مشاهدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند
خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند
هر کسی کهش خار نادانی به دل در خست نیش
گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند
علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس
[...]
ابر آذاری چمنها را پر از حورا کند
باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند
گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش
گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند
کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند
[...]
باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند
تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند
گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند
مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند
ابر آزادی ز دریا روی در صحرا کند
[...]
قصه پر غصه بر درگاه خاتون جهان
عرضه دارم گر ز راه مکرمت اصغا کند
میکند گردون دون با من ستم بیموجبی
عدلت آخر چون روا دارد که او اینها کند
هر زمان آرد محصل نسخه ئی کابن یمین
[...]
هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
غمزهاش صد فتنه در هر گوشهای پیدا کند
از می سودای چشمت خوش برآید جان من
سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند
پایه من بر سر بازار سودایش شدست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.