در گلستانی که بلبل جوش غیرت می زند
باغبان در سایه گل خواب راحت می زند
می شود از سنگ طفلان چون تن مجنون کبود
خال لیلی جامه در نیل مصیبت می زند
در شبستانی که می سوزد برون در سپند
بی ادب پروانه ما بال جرأت می زند
عشق از هر کس که می خواهد حدیثی وا کشد
خامه اش را شق به شمشیر شهادت می زند
هر که چون عنقا کنار از مردم عالم گرفت
در لباس گوشه گیری فال شهرت می زند
می شود چون لاله روشن شمع امیدش زسنگ
کاسه در خون جگر هر کس به رغبت می زند
هر که در دولت نبیند پیش پای خویش را
گر سراپا چشم گردد پا به دولت می زند
گرچه از طوفان کثرت هر زمان در عالمی است
قطره ما ساغر از دریای وحدت می زند
هر که را چون خال، حسن عنبرین خط روی داد
مهر بر بالای خورشید قیامت می زند
ابر رحمت شست صائب نامه اعمال من
اشک گرم من همان جوش ندامت می زند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
باد نوروزی صلا بر خوان عشرت میزند
یا جهان از دلگشایی دم ز جنت میزند؟!
سبزه دل را صیقل از زنگ کدورت میزند
بر رخ جانها هوا آب از طراوت میزند!
گستراند تا بساط خرمی در گلستان
[...]
پای بر آسودگان خواب راحت می زند
قامت آن شوخ پهلو بر قیامت می زند
ترسم از رخسارش آب و رنگ ریزد بر کنار
حسن سرشارش ز بس موج طراوت می زند
کام بر می دارد از کیفیت صاف طهور
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.