نه همین بر قلب ایمان یا دل ما میزند
دزد خال او شبی خود را به صد جا میزند
جام چون خالی شود سر مینهد در پای خُم
ابر چون بیآب شد بر قلب دریا میزند
اینقدرها شوربختی را اثر می بوده است؟
میشود هشیار هرکس باده با ما میزند
جان مشتاقان نمیسازد به زندان بدن
وحشی ما زود بر دامان صحرا میزند
کشتن ما نیست مطلب از شکست آستین
دامنی بر آتش بیتابی ما میزند
گرچه هر بندم ز بار درد کوه آهنی است
باز عشق بدگمانم بند بر پا میزند
مدتی شد خط او فرمان عزل آورده است
همچنان خال لب او مهر بالا میزند
میتواند گل ز روی دولت بیدار چید
هرکه چون صائب می روشن به شبها میزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جام خالی غوطه در خُم بیمحابا میزند
ابر چون بیآب شد بر قلب دریا میزند
در زوال خویش چون خورشید میسوزد نفس
مهر خود از نامجویان هرکه بالا میزند
میکند طی راه چندینساله را در یک قدم
[...]
مطرب این مجلس امشب راه دلها میزند
چنگ بر طنبور و ناخن بر دل ما میزند
این که در دیر مغان منصور جا دارد بس است
از چه دیگر پیش مستان حرف بیجا میزند
کوهکن در عاشقی زد تیشهٔ خود را به سر
[...]
عاقبت شرم امل بر غفلت ما میزند
ربشهپردازی به خواب دانهها پا میزند
شش جهت کیفیت اسرار دلگلکرده است
رنگ می جام دگر بیرون مینا میزند
خانمان تنگی ندارد گر جنون دزد نفس
[...]
با خیال چشم مستت هر که صهبا میزند
چون سکندر پای خود بر فرق دارا میزند
بیتو مینای طرب بر سنگ خارا میزند
نشئه عمر خضر جوش دو بالا میزند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.