تا برون آمد به سیر ماه آن مشکین کمند
بر فلک ماه تمام از هاله شد زناربند
وعده لطف و پیام بوسه ای در کار نیست
می کند مکتوب خشکی زخم ما را خشک بند
سردمهری لازم چرخ کبود افتاده است
برف هرگز کم نمی گردد ازین کوه بلند
ای که می خواهی برآیی چون مسیحا بر فلک
نیست غیر از رخنه دل راه این بام بلند
از ته دل گوش کن ای آتش سوزان، که من
در بساط زندگی یک ناله دارم چون سپند
صحبت نیکان، بدان را چون تواند کرد نیک؟
تلخی از بادام نتوانست بیرون برد قند
سیل را خاشاک در زنجیر نتواند کشید
رهروان عشق را دنیا نگردد پای بند
زلف صائب بر دل خونبار من رحمی نکرد
از غبار خط مگر این زخم گردد خشک بند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و دردناک شاعر اشاره دارد. شاعر به توصیف ماه و زیباییهای آن میپردازد، در حالی که از خشکی و زخمهای درونی خود میگوید. او به سردی و تندی چرخ فلک اشاره میکند و آرزو دارد که کسی مانند مسیحا به او کمک کند. در ادامه، بر ناتوانی در رهایی از تلخیها تأکید میکند و بیان میکند که عشق نمیتواند تحت تأثیر دنیا باشد. در نهایت، شاعر از درد عمیق خود صحبت میکند و به زخمهایش که از عشق ناشی میشود، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که ماه زیبا به آسمان میآید، کمند سیاه رنگی که به دور آن است، از نوری که میتابد، به مانند زنجیری درخشان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که صحبت از وعدههای محبت و پیامی از دوستی است که وجود ندارد. در واقع، کلامی که به زخمهای ما میپردازد، تنها به خشکی و بیحسی حالمان اشاره میکند و هیچ نشانهای از ترمیم یا بهبودی در آن نیست.
هوش مصنوعی: سردی و بیاحساسی لازم است، زیرا که چرخ زمان به کندی میچرخد و برف هرگز از این کوه بلند کاسته نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همچون مسیحا در آسمان ظهور کنی، باید بدان که جز راهی که از دل میگذرد، راه دیگری برای رسیدن به این ارتفاع وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به جانم گوش کن ای آتش سوزان، که من در محفل زندگیام یک ناله و زاری دارم همچون شعلههای آتش.
هوش مصنوعی: آیا میتوان گفت که گفتوگو با نیکان میتواند تاثیری مثبت داشته باشد؟ درست مانند این است که نمیتوان تلخی بادام را از قند جدا کرد.
هوش مصنوعی: عشق واقعی و عمیق نمیتواند تحت تأثیر مشکلات و محدودیتهای دنیایی قرار گیرد و هیچ مانعی نمیتواند عاشقان را از مسیر خود دور کند.
هوش مصنوعی: محبوب من با زلفش هیچ رحم نکرد و دل من که از غم و اندوه پر از خون است، تنها از غبار خط اوست. امید دارم این زخم روزی بهبود یابد و خشک شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نگار خند خندان یک زمان با من بخند
تا کی این خشم تو تا کی چند از این ناز تو چند
شرم بردار از میان و جام می بر دست گیر
بند بگشا از میان و لب ز خندیدن مبند
گر مرا بیبند خواهی بند بگشا از میان
[...]
ای جهانداری که در عهد تو گرگ و گوسفند
نیست این آنرا زیان کار آن نه اینرا سودمند
گوسفند از گرگ ترسان بود در ایام پیش
وندر ایام تو ترسان گشت گرگ از گوسفند
یک جهان گرگان دندان تیز بودند ارچه کرد
[...]
آنکه با عزمش نماید مرکب خورشید کند
وانکه با حلمش نماید توسن افلاک تند
عارضی داری که بر وی همچو من عاشق شوند
گر ز حسن او حکایت پیش حورالعین کنند
آنکه با عزمش بماند مرکب خورشید کند
و آنکه با حلمش نباشد تو سن افلاک تند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.