حُسن را پوشیده در خط چون عنبر کردهاند
چشمه آیینه را خسپوش جوهر کردهاند
خاکساران محبت را به چشم کم مبین
گنجها را پادشاهان خاک بر سر کردهاند
رهنوردانی که از خود راه بیرون بردهاند
خویش را فارغ ازین وضع مکرر کردهاند
رفتهام از دست بیرون تا درین دریای تلخ
استخوانم را به شیرینی چو گوهر کردهاند
جای حیرت نیست جسم ما اگر جان شد ز عشق
اهل همت موم را بسیار عنبر کردهاند
تلخکامانی که دندان بر جگر افشردهاند
ساغر تبخاله را پر آب کوثر کردهاند
در چنین دریای بیزنهار، مردم چون حباب
بادبان کشتی خود دامن تر کردهاند
آرزوی خام مردم را به دوزخ میبرد
عودهای خام را در کار مجمر کردهاند
از وجود ما چنین تیره است دریای حیات
ماهیان این آب روشن را مکدر کردهاند
سخت جانان بر حریر عافیت آسودهاند
چون شرر روشندلان از سنگ بستر کردهاند
نقد خود را از کسالت نسیه میسازند خلق
خودحسابان هر نفس را صبح محشر کردهاند
شعلهرویان چون نمیگیرند در یک جا قرار
سینهٔ ما را چرا همچشم مجمر کردهاند؟
چند در زیر فلک سرگشته باشم، سوختم
وقت جمعی خوش که در گرداب لنگر کردهاند
ذرهای از خار خار عشق فارغبال نیست
نی به ناخن مور را از عشق شکر کردهاند
از سخنهای تو صائب صفحههای سادهدل
دامن خود چون صدف لبریز گوهر کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف وضعیت انسانها و عشق میپردازد. او بیان میکند که عشق و محبت در دلهای انسانها بهخوبی نمایان است، اما کسانی که دور از حقیقت و عشق هستند، در زندگی خود دچار درد و رنجاند و مانند حبابی در دریای بیثباتی غوطهورند. شاعر به تضاد میان زیبایی و تلخی عشق اشاره میکند و نشان میدهد که چطور عشق میتواند باعث تحول فردی شود، اما بسیاری از مردم بهجای بهرهمندی از آن، در مشکلات و غمها غرقاند. همچنین از نقش عشق در روشنکردن وجود انسانها و تأثیر آن بر روح و جان آنها سخن میگوید. در نهایت، او به این نکته اشاره دارد که انسانها باید از خامی و سطحینگری بپرهیزند و به عمق معانی و ارزشهای واقعی زندگی توجه کنند.
هوش مصنوعی: زیبایی را در خطی به زیبایی عنبر پنهان کردهاند و چشمهی آینه را با خسها پوشانده و به جواهر تبدیل کردهاند.
هوش مصنوعی: افراد خاکی و humble که محبت و عشق را دارند، نباید به چشم حقارت نگاه شوند، زیرا ارزشهای بزرگ را افرادی با مقام و ثروت ضایع کردهاند.
هوش مصنوعی: افرادی که از مسیر خود منحرف شدهاند، خود را از این وضعیت تکراری رها کرده و آزاد کردهاند.
هوش مصنوعی: من از دست و دلبستگیها خارج شدهام تا در این دریای تلخ، استخوانهای من را به خوبی و ارزش گوهر تبدیل کنند.
هوش مصنوعی: جای تعجب نیست اگر بدن ما تحت تأثیر عشق و محبت اهل همت دچار تغییراتی شود؛ مانند موم که با حرارت به راحتی شکل میگیرد و ارزشمند میشود.
هوش مصنوعی: افراد ناراضی و غمگین که به سختی و درد خود دندان میزنند، ظرف شراب را با آبی از بهشت پر کردهاند.
هوش مصنوعی: در این دریای طوفانی و ناامن، مردم همچون حبابهایی هستند که در حال تلاش برای نگهداشتن کشتی خود هستند و دامنشان را به آب زدهاند.
هوش مصنوعی: آرزوهای ناپخته و بیفکر مردم باعث میشود که به عواقب بد و خطرناک دچار شوند، همانطور که چوبهای خام در آتش نمیسوزند و فقط مشکل ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: وجود ما به قدری تاریک و غمانگیز است که حیات این دنیا را تحت تأثیر قرار داده و باعث آشفتهگی و کدورت آن شده است.
هوش مصنوعی: سختی و مشکلات زندگی برای کسانی که در آرامش و آسایش هستند، چیزی نیست. همانطور که نور روشندلان از سنگ سخت تراوش میکند، افراد با اراده قوی نیز میتوانند از دشواریها فراتر بروند و در شرایط سخت، تابآوری و روشنایی خود را حفظ کنند.
هوش مصنوعی: انسانها به جای اینکه خود را در حال حاضر ارزیابی کنند و به فکر واقعیتهای خود باشند، مدام به آینده و وعدههای نسیه فکر میکنند. آنها هر لحظه از زندگیشان را مانند روز قیامت حسابرسی میکنند و سعی دارند از کسالت و بیتحرکی بگریزند.
هوش مصنوعی: آتشکیان چرا در جایی نمیمانند؟ پس چرا دل ما را به صورتی همچون مشعلی روشن کردهاند؟
هوش مصنوعی: چند بار باید در این دنیا سرگردان باشم؟ در حالی که لحظاتی خوش دارم، دیگران مشغول لذت بردن هستند و من در این دریا فقط به تماشای آنها نشستهام.
هوش مصنوعی: هیچ موجود کوچکی نمیتواند از عشق بیخبر باشد و حتی مورچهها نیز از عشق شگفتزدهاند و به خاطر آن، ناخنهایشان شیرین شده است.
هوش مصنوعی: از گفتههای تو، افرادی که دل ساده و بیآلایش دارند، همچون صدف، دامن خود را پر از جواهرات کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان خلایق حالْ دیگر کردهاند
از سر بیحرمتی معروف، منکَر کردهاند
در سماع و پند، اندر دیدنِ آیات حق
چشم عبرت کور و گوش زیرکی کر کردهاند
کار و جاه سروران شرع در پای اوفتاد
[...]
آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند
نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند
عنبرین گیسوی و مه دیدار آن دلبر مرا
بی نیاز از صورت مانی و آزر کرده اند
نرگسش چشم است و سروش قد و خوبان نام او
[...]
عاشقان چون عزم رفتن سوی دلبر کرده اند
در طریق عشق پا از تارک سر کرده اند
بر رخ چون آتش جانان سپند جان خویش
تا بسوزد از دل پر درد مجمر کرده اند
بی بصارت بوده اند آنها که رویش دیده اند
[...]
کنیتت مرغان طوبی صد ره از بر کردهاند
مدحتت کروبیان عرش دفتر کردهاند
فهم و همت مشکلات راه دین پیودهاند
دست و طبعت سیم و زر را خاک بر سر کردهاند
قدرتت را شرح در فصل سلاسل خواندهاند
[...]
پیش ازین کاین چارطاق هفت منظر کردهاند
وز فروغ مهر عالم را منوّر کردهاند
پیش از آن کانواع موجودات در صبح وجود
سر ز بالین کمین گاه عدم بر کردهاند
محضر فرماندهی بر نام خسرو بستهاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.