از وصال یار داغ حسرت من تازه شد
همچو صبح از مهر تابان قسمتم خمیازه شد
تا تو رفتی برگ عیش باغ بی شیرازه شد
خنده گلهای بیغم سر بسر خمیازه شد
دل پریشان گشت تا شد دور ازان موی میان
می رود بر باد اوراقی که بی شیرازه شد
دید تا طرف بناگوش و لب خندان تو
صبح بر خورشید تابان تلخ چون خمیازه شد
خاطری فارغ ز فکر نوبهاران داشتند
داغ مرغان قفس از دیدن گل تازه شد
می شود نام بزرگان از هنرمندان بلند
بیستون از تیشه فرهاد پرآوازه شد
ساحل دریای بی پایان به جز تسلیم نیست
چاره حیرانی است حسنی را که بی اندازه شد
داشت از دندان مرا شیرازه اوراق حیات
ریخت تا دندان، کتاب عمر بی شیرازه شد
گرچه عرفی پرده ساز سخن را تازه کرد
این نوا از خامه صائب بلندآوازه شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با حسرت و اندوه از دوری محبوب سخن میگوید. او به تغییراتی که پس از جدایی محبوب در زندگیاش رخ داده اشاره میکند، از جمله سوگواری گلها و دل پریشانش. معانی زیبای زندگی و عشق به چشم میآید، اما همه چیز به خاطر این جدایی بینظم و بیشیرازگی شده است. شاعر نیز به هنرمندان و بزرگان اشاره میکند و تأکید میکند که تسلیم شدن در برابر سرنوشت بهترین گزینه است. نهایتاً، به علاقهاش به زیباییهای زبان و شعر اشاره دارد و از تلاشش در خلق آثار هنری جدید میگوید.
هوش مصنوعی: با دیدن محبوب، درد و حسرت من تازهای به خود گرفت، همانطور که صبح با نور خورشید دوباره زنده میشود و زندگیام به حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، شادی و نشاط باغ به هم ریخت و گلها که باید شاداب و پرنشاط باشند، حالا فقط بیخیالی و خمودگی را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: دل من به هم ریخت و پریشان شد، زمانی که از آن موهای میانه دور شدم. مانند برگههایی که بدون پایه و اساس میوزند و به باد میروند.
هوش مصنوعی: دیدم که لبخندت چنان دلانگیز است که حتی صبحگاهان، وقتی خورشید درخشان و پرنور طلوع میکند، حس تلخی و کسالت به سراغش میآید.
هوش مصنوعی: آنها از فکر بهار آزاد بودند و هنگامی که گل تازه را دیدند، داغ مرغان قفس دوباره احساس شد.
هوش مصنوعی: نام بزرگانی که هنرشان زبانزد است، همچون فرهادی که به خاطر تیشهاش در بیستون مشهور شده، در ذهنها باقی میماند.
هوش مصنوعی: ساحل دریای بیپایان تنها راهی که برای تسلیم وجود دارد، هیچ گزینهای جز پذیرفتن واقعیت نیست. در شرایطی که حیرت و شگفتی انسان را در بر میگیرد، زیبایی و جذابیتی که بسیار زیاد است، نیز موجب سردرگمی میشود.
هوش مصنوعی: دندان من باعث شد که زندگیام از هم بپاشد و با از دست دادن آن، مانند کتابی که ورقهایش به هم ریخته، عمرم نیز بینظم و آشفته شد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عرفی به تازگی کلام را زیبا و دلنشین کرده است، اما این نوا و سرود از دست قلم صائب به گوشها رسیده و آوازهاش فراگیر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باطنم را روشنی از عشق بی اندازه شد
داغ دل چون ماه از پهلوی مهرت تازه شد
می شود حاصل تمامی بعد تحصیل کمال
خط کتاب حسن او را رشتهٔ شیرازه شد
گرنه از می تیغ او را آبگیری کرده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.