از خط شبرنگ حسن سرکش او رام شد
آن دل چون سنگ آخر بیضه اسلام شد
سایل مبرم کند شیرین لبان را تلخ گوی
از دعای من لب لعل تو خوش دشنام شد
جمع کن خاطر ز تسخیرم که بر پیکر مرا
داغها از تنگ درزی حلقه های دام شد
دلخراشی گر مرا مشهور سازد دور نیست
پاره سنگی از خراش سینه صاحب نام شد
حسن چون بی پرده گردد پخته سازد عشق را
شمع در فانوس شد، پروانه ما خام شد
طالع از لیلی ندارم، ورنه در دشت جنون
هر کجا وحشی غزالی بود با من رام شد
صاف نوشان از غم ایام تلخی می کشند
فارغ است از گرد کلفت هر که درد آشام شد
تلخکامی قسمت شیرین زبانان کم شود
از زبان چرب، شکر روزی بادام شد
نیست این افتادگی امروز در طالع مرا
دامن مادر به طفل من کنار بام شد
کوه اگر گردد، به دامن پای نتواند کشید
بر امید وعده او هر که بی آرام شد
بر حیات پوچ گویان نیست صائب اعتماد
می دهد بر باد سر مرغی که بی هنگام شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و تجربیات عاشقانه پرداخته و به تضاد میان زیبایی و زشتی، تلخی و شیرینی اشاره دارد. شاعر از عشق و دردهای ناشی از آن صحبت میکند و با استفاده از تمثیلهای مختلف، به عمق احساسات خود اشاره میکند. عشق به معشوق باعث میشود که درد و رنج درونی او آشکار شود و همچنین از سرنوشت و تقدیر نیز سخن میگوید. احساساتی همچون ناامیدی، شوق و غم در متن به وضوح احساس میشود و شاعر از بیثباتی و ناپایداری زندگی و عشق نیز بحث میکند. در نهایت، شاعر احساس میکند که عشق میتواند انسان را در تنگنا قرار دهد و او را با چالشهای جدی مواجه کند.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذبه ی حسن، دل سرسختی که مانند سنگ است، آرام شد و در نهایت به دین اسلام گرایش پیدا کرد.
هوش مصنوعی: هرگز از لبان شیرین تو به تلخی سخن مگو، زیرا دعای من باعث شده است که لبت به جای دشنامی که به آن اشاره میکنی، خوشبو و زیبا باشد.
هوش مصنوعی: به خودت مسلط باش و به احساسات من احترام بگذار، چرا که بر بدنم نشانههایی از درد و رنج ناشی از دامهای گرفتار کننده وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر درد و رنجی که به من میرسد به شهرتی منجر شود، دور از انتظار نیست که سنگی، به خاطر زخمی که بر دل دارد، مشهور شود.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی بدون پوشش و پرده نمایان میشود، عشق را قویتر میکند. در این حالت، شمع به روشنایی بیشتری درون فانوس تبدیل میشود، اما ما به دلیل این شهود، همچنان نادان و بیتجربه ماندهایم.
هوش مصنوعی: منقدر قسمت درخشان و خوشبختی از لیلی نصیبم نشده است، وگرنه در احساسی سخت و جنونآمیز، هر جا که سر و کله یک غزال وحشی پیدا میشد، میتوانستم آن را به آرامش و سازگاری وادار کنم.
هوش مصنوعی: افرادی که به آرامش و شادی میرسند از مشکلات و سختیهای زندگی متاثر نمیشوند، و کسی که با درد و رنج روبرو شده، دیگر بخاطر سختیها نگران نیست.
هوش مصنوعی: اگر زبانهای شیرینگو کمتر دچار تلخی شوند، خوشی و لذت چندانی بر زندگی حاکم میشود، مانند زمانی که شکر به مزه بادام تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: امروز من دچار این حال نیستم که به زمین بیفتم؛ بلکه به خاطر این است که مادر به من لطف کرده و مرا در زحمت و رنج قرار نداده است.
هوش مصنوعی: هرچند کوه عظیم و استوار باشد، اما در انتهای دامنهاش نمیتواند بر امید به وعده او تکیه کند. هر کس که بیقراری را تجربه کند، نمیتواند آرامش یابد.
هوش مصنوعی: حیات افرادی که فقط حرفهای بیمعنی میزنند، ارزش اعتماد کردن ندارد. مانند مرغی که بیوقت و نابجا پرواز کرد و به باد سپرده شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به تسلیم و رضا قانع دل خودکام شد
موجه بیتابی من لنگر آرام شد
کعبه جویان را اگر گردید بی چشمی حجاب
دیده ما را سفیدی جامه احرام شد
برد اوج اعتبار آرام و آسایش ز من
[...]
از خرامش سبزه گلبرگ نهال اندام شد
وز نگاهش لاله همچشم گل بادام شد
آن بت رم کرده را از بس که گفتم رام شو
چون برهمن عاقبت ورد زبانم «رام» شد
لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام شد
از حلاوت پای تا سر یک دهن چون جام شد
بعد مردن هم به راه انتظار ناوکش
استخوانم پای تا سر چشم چون بادام شد
جوهرش چون نبض عاشق بال بیتابی زند
[...]
چهر نواب از طرب رخشان تر از اجرام شد
صدر خاصش خواند شاهنشاه و بدر عام شد
خاص صدری دید او را شاه و خواندش صدر خاص
وین سخن بی شبهه برشه وحی یا الهام شد
ای بت سیمینه صدرای شاهد رخساره بدر
[...]
اینچنین روز ابتدای شادی اسلام شد
لیک اندر سی و چار این فتنهها آرام شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.