شمع ما را عاقبت اشک دمادم می خورد
حاصل این بوستان را چشم شبنم می خورد
می خورم خون از سفال و لب به دندان می گزم
وای بر آن کس که می از ساغر جم می خورد
باده لعلی نهان در سنگ اگر گردد رواست
در چنین عهدی که آدم خون آدم می خورد
شعله خاشاک را پا در رکاب رحلت است
گرمی هنگامه خط زود بر هم می خورد
لطف حق در سنگ روزی می رساند بی دریغ
بهر روزی آدمی چندین چرا غم می خورد؟
فیض اهل جود یکسان است در موت و حیات
کاروان روزی همان از خاک حاتم می خورد
پشت بر گل کرد شبنم، دید تا خورشید را
صحبت زود آشنایان زود بر هم می خورد
غوطه در خون شفق زد ماه نو تا رزق یافت
کیست کز گردون لب نانی مسلم می خورد؟
موج بی پروا زتعمیر حباب آسوده است
کی غم دلهای ما آن زلف پرخم می خورد؟
گر نگیرد پنجه اش را سیر چشمیهای حسن
تیغ او خون دو عالم را به یک دم می خورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بررسی موضوعات مختلفی از زندگی، مرگ و سرنوشت انسانها میپردازد. او از اشک و غم، استفاده از باده و نوشیدنی، و تناقضات انسانی سخن میگوید. تصویرهایی از بلایای جنگ و نفرت، و همچنین نیکوکاری و رحمت الهی در برابر انسانها را به تصویر میکشد. شاعر به این نکته اشاره میکند که حتی در دنیای پر از درد و رنج، لطف خداوند همیشه در دسترس است و روزی انسانها از خاک به دست میآید. او همچنین به زودگذری لحظات زندگی و معنای واقعی آن اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که انسانها در جستوجوی روزی و معیشت، در مقابله با سختیها و چالشهای زندگی هستند. در نهایت، احساسات پیچیده انسانی و تاثیرات زیبایی و خشونت را در کنار یکدیگر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: شمعی که در دست داریم، آخرین لحظاتش را با اشکهای مداوم میگذراند و در نهایت، زیبایی این گلستان از اشکهای شبنم میکاهد.
هوش مصنوعی: من از سفال مینوشم و دندان روی لبم فشار میگذارم، وای بر کسی که از جام زرین مینوشد.
هوش مصنوعی: اگر بادهی سرخی مانند یاقوت در سنگ پنهان باشد، در چنین زمانهای که انسان به جان هم افتاده، این امر قابل قبول است.
هوش مصنوعی: شعلهی آتش مانند خاشاک (مواد خشک و بیارزش) به زودی خاموش میشود و در لحظات آخر زندگی، اوضاع و احوال به سرعت دگرگون میشود.
هوش مصنوعی: نعمتهای الهی به همه میرسد و هیچ کم و کاستی در آن نیست. پس چرا آدمی اینقدر نگران روزی و لقمهاش است؟
هوش مصنوعی: نعمت و بخشش اهل جود بیتفاوت است و در زندگی و مرگ یکسان وجود دارد. کاروان روزی همچنان از خاک حاتم تغذیه میکند.
هوش مصنوعی: شبنم بر روی گل نشسته و به آرامی به خورشید نگاه میکند، اما میداند که آشناییهای زودگذر در ارتباطات خیلی سریع به هم میخورند.
هوش مصنوعی: ماه نو در خون شفق غوطهور شد تا ببیند چه کسی از آسمان نان حلالی میخورد.
هوش مصنوعی: موج بیپروا در حالی که حباب را خراب میکند، آرام و بیخیال است. در این میان، غم دلهای ما در مقابل زلفهای پرپیچ و خم او بیتوجهی میکند.
هوش مصنوعی: اگر چشمان زیبای او با تمام جاذبهاش انسان را گرفتار نکند، تیغ عشقش میتواند در یک لحظه، جان دو جهان را بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه بر ارباب دانش خرمن عالم جوی است
لیک از جور فلک صاحب هنر غم میخورد
مزرع دنیا بآدم سیرتان یکجو نداد
هر که حیوان مشرب آمد ملک عالم میخورد
چشم او خون دل عاشق دمادم می خورد
پاسبان کعبه آب از چاه زمزم می خورد
زلف آن بالا بلند از جوش دلها شد دو تا
شاخ چون بسیار بار آور شود خم می خورد
از رفیقان جهان یاری طمع کردن خطاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.