گنجور

 
صائب تبریزی

سیل اشک من بساط سبزه را پامال کرد

گوشمال ناله من بلبلان را لال کرد

التفاتی هست با نازک خیالان حسن را

ساغر خود را هلال از مهر مالامال کرد

عندلیب ما زقید بیضه تا آزاد شد

در دبستان قفس مشق شکست بال کرد

در حریم کعبه فانوس، دیگر ره نیافت

تا صبا خاکستر پروانه را پامال کرد

شکوه بیطاقتان یاقوت را سازد کباب

لعلش از آتش زبانیهای ما تبخال کرد

خنده ات مهر خموشی بر لب پیمانه زد

چشم شوخت شیشه آتش زبان را لال کرد

صائب از چشم و دلم افتاد ماه و آفتاب

تا به صید من نگاه گرم او اقبال کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سلمان ساوجی

ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم

طایران فتح را از پر تیرت بال کرد

طینت پاک تو را از جوهر عقل آفرید

آن خداوندی که شخص آدم از صلصال کرد

گرد خیلت را ظفر در چشم دولت سرمه کرد

[...]

محتشم کاشانی

چون طلوع آن آفتاب از مطلع اقبال کرد

ماند تن از شعف و جان از ذوق استقبال کرد

ترک ما ناکرده از بهر سفر پا در رکاب

ترکتاز لشگر هجران مرا پامال کرد

اول از اهمال دوران در توقف بود کار

[...]

صائب تبریزی

خاطر جمع مرا پیری پریشان حال کرد

تار و پود هستیم را رشته آمال کرد

شد به دست افشاندن از روی زمین حاصل مرا

آنچه اسکندر به زور بازوی اقبال کرد

با وجود خاکساری سربلند افتاده ام

[...]

قدسی مشهدی

رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کرد

عشقم از گفت و شنود خلق فارغبال کرد

سرفرازی‌های گردون از تنزل‌های ماست

پستی ما، نام دشمن را بلند اقبال کرد

ناله شوریدگان شور آورد، چون عندلیب

[...]

سیدای نسفی

دلبر غربال باف امشب مرا خوشحال کرد

همره من رفت و روی خانه را غربال کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه