سیل اشک من بساط سبزه را پامال کرد
گوشمال ناله من بلبلان را لال کرد
التفاتی هست با نازک خیالان حسن را
ساغر خود را هلال از مهر مالامال کرد
عندلیب ما زقید بیضه تا آزاد شد
در دبستان قفس مشق شکست بال کرد
در حریم کعبه فانوس، دیگر ره نیافت
تا صبا خاکستر پروانه را پامال کرد
شکوه بیطاقتان یاقوت را سازد کباب
لعلش از آتش زبانیهای ما تبخال کرد
خنده ات مهر خموشی بر لب پیمانه زد
چشم شوخت شیشه آتش زبان را لال کرد
صائب از چشم و دلم افتاد ماه و آفتاب
تا به صید من نگاه گرم او اقبال کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عمیق و غمهای انسانی میپردازد. شاعر از بین رفتن شادیها و زیباییها به واسطهی اشکها و نالههای خود سخن میگوید. او به تأثیر ناز و زیباییها بر دلهای حساس اشاره میکند و به خاطراتِ شکستن قیدها و آزاد شدن از قفس میپردازد. همچنین، او از ناکامی در یافتن نور و هدایت در مکانهای مقدس سخن میگوید و حالتی از نابسامانی و غم را در کلام خود منعکس میکند. در نهایت، شاعر با تأکید بر زیبایی و جذابیت معشوق، از طرب و شوقی خاص در وجود خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اشکهای من به حدی زیاد بود که آثار سبزه و طراوت را تحتالشعاع قرار داد و نالههای من آنقدر بلند بود که صدای بلبلها را خاموش کرد.
هوش مصنوعی: نگاهی با محبت و ناز از سوی افرادی با احساسات لطیف، به زیبایی میافتد و لیوان عشق را با نور ماه پر کرده است.
هوش مصنوعی: بلبل ما وقتی از قفس آزاد شد و آنجا که درسهای سخت را یاد میگرفت، بالهایش را گشود و پرواز کرد.
هوش مصنوعی: در فضای مقدس کعبه، نوری وجود ندارد و دیگر راهی برای رسیدن به آن پیدا نمیشود، تا اینکه نسیم صبحگاهی خاکستر پروانه را زیر پا قرار داد.
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی بینظیر یاقوت، به خاطر حرارت و عشق ما به آن دچار تغییر و دگرگونی میشود و از این رو، مانند کبابی بر اثر آتش به تب و تاب میافتد.
هوش مصنوعی: خندهات مانند نشانهای از سکوت بر لبهای پیمانه نشسته است، چشمان بازیگوش تو شیشهای را که نوشیدنی در آن است، آتشین کرده و زبان مرا بیصدا کرده است.
هوش مصنوعی: عشق و توجه محبوب از دل و دیدهام رفته و دیگر اثری از آنها باقی نمانده است. اما در عوض، وقتی که او با نگاهی گرم به سمت من مینگرد، روزگار به نفع من تغییر میکند و شانس به سراغم میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم
طایران فتح را از پر تیرت بال کرد
طینت پاک تو را از جوهر عقل آفرید
آن خداوندی که شخص آدم از صلصال کرد
گرد خیلت را ظفر در چشم دولت سرمه کرد
[...]
چون طلوع آن آفتاب از مطلع اقبال کرد
ماند تن از شعف و جان از ذوق استقبال کرد
ترک ما ناکرده از بهر سفر پا در رکاب
ترکتاز لشگر هجران مرا پامال کرد
اول از اهمال دوران در توقف بود کار
[...]
خاطر جمع مرا پیری پریشان حال کرد
تار و پود هستیم را رشته آمال کرد
شد به دست افشاندن از روی زمین حاصل مرا
آنچه اسکندر به زور بازوی اقبال کرد
با وجود خاکساری سربلند افتاده ام
[...]
رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کرد
عشقم از گفت و شنود خلق فارغبال کرد
سرفرازیهای گردون از تنزلهای ماست
پستی ما، نام دشمن را بلند اقبال کرد
ناله شوریدگان شور آورد، چون عندلیب
[...]
دلبر غربال باف امشب مرا خوشحال کرد
همره من رفت و روی خانه را غربال کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.