کاوش مژگان او دل را قیامت زار کرد
خون گرم این مست خواب آلود را بیدار کرد
صفحه آیینه از زنگ کدورت ساده بود
عکس طوطی این افق را مشرق زنگار کرد
چون زنم مژگان به یکدیگر، که مژگان مرا
حیرت گلزار او خار سر دیوار کرد
می شود پیراهن تن یوسف گم کرده را
هر که چشم خویش را از گریه چون دستار کرد
در زبان هیچ کس زخم زبان نگذاشتم
جلوه مجنون من این دشت را بی خار کرد
چند باشی در شکست کارم ای گردون، بس است
استخوانم را هجوم زخم جوهردار کرد
سخت طفلانه است جوی شیر آوردن زسنگ
کوهکن بیهوده جان را در سر این کار کرد
(من که باشم تا نمایم صورت احوال خود؟
حیرت رخسار او آیینه را ستار کرد)
من که صائب در وطن حال غریبان داشتم
چون تواند درد غربت در دل من کار کرد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تأثیر مژگان (چشمها) و زیباییهای دوستش صحبت میکند که به دل او عمق و تحولی عمیق میبخشد. او با اشاره به تأثیرات عاطفی، از گریههای بیپایان و آثار آن بر جان خود میگوید. شاعر به مضحک بودن تقابلهای زندگی اشاره میکند و از درد غربت و تنهایی مینالد. او همچنین به عکسها و تصاویری که از عشق و زیبایی دارد پرداخته و از زخمهای درونی خود و سفرهای سخت میگوید. در نهایت، شاعر از ناامیدی و حیرت خود در مواجهه با زیباییهای عشق و مشکلات زندگی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چشمهای او مانند طوفانی دل را ناآرام کرده و عشق و احساسات عمیق را در وجودم به وجود آورده است. این عشق، خواب و حال خوش را از من گرفته و مرا بیدار کرده است.
هوش مصنوعی: صفحهی آینه به خاطر زنگزدگی و کدورتش خالی و بیزمینه است، اما تصویر طوطی در این افق را زنگار به رنگ مشرقی و زیبا درآورده است.
هوش مصنوعی: وقتی که مژگانم را به هم میزنم، باعث میشود که زیباییهای دنیا مرا در حیرت و شگفتی فرو برد و حتی مانند خاری که بر دیوار است، بر سر راهم قرار دهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند اشکهایش را کنترل کند و به آرامش برسد، میتواند پیراهن گمشدهی یوسف را بیابد.
هوش مصنوعی: من هیچ وقت در گفتگوهایم به کسی آسیب نزدم و این شوق و دیوانگی من باعث شده که این دشت به زیبایی و بدون زحمت جلوه کند.
هوش مصنوعی: ای روزگار، تا کی باید در مشکلات من شریک باشی؟ دیگر بس است، زخمهای دلخراش که به من زدهای، استخوانهایم را تحت فشار قرار داده است.
هوش مصنوعی: آوردن شیر از سنگ، کار بسیار دشواری است و مانند این است که تلاش بیهودهای باشد. در واقع، مثل یک کودک است که به دنبال چیزی غیر ممکن میگردد و جانش را در این راه هدر میدهد.
هوش مصنوعی: من کی هستم که بخواهم حال و احوال خود را نشان دهم؟ حیرت چهرهاش به قدری زیاد است که حتی آینه هم نمیتواند آن را خوب نشان دهد.
هوش مصنوعی: من که در وطن خود احساس غریبگی میکردم، چگونه ممکن است درد غربت در دل من تأثیری نداشته باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه فروردین جهانرا از در دیدار کرد
ابر فروردین زمین را پر بت فرخار کرد
باد گویی نافه های تبتستان بردرید
باغ گویی کاروان شوشتر آوار کرد
گلبن سرخ آستین صد ره پر یاقوت کرد
[...]
آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار کرد
دید چون رویت به عجز خویشتن اقرار کرد
رنج بیداری شبهای غم روشن نبود
خفته بودم پیش ازین، هجر توام بیدار کرد
سجه گر زنار شد بر مشکن، ای پرهیزگار
[...]
حسن روی حور جنت را فلک اظهار کرد
چون رخ خوب تو دید از کعبه استغفار کرد
وه چه کافر بود آن کز دیر مست آمد برون
بهر قیدم رشته تسبیح را زنار کرد
باغبان تا کرد تشبیه دهانش غنچه را
[...]
باز شمعم خانه روشن، کوری اغیار کرد
عاقبت دود چراغ شب نشینان کار کرد
صد هزاران عاشق گل گشت و کس آهی نزد
مدعی از زخم خاری شکوه بسیار کرد
در سر بازار حسنش گل خریداری نیافت
[...]
شمع، دوش از ناله من گریه بسیار کرد
غالبا سوز دل من در دل او کار کرد
حال دل می داند آن شوخ و تغافل می کند
این سزای آنکه سر عشق را اظهار کرد
ناله من این همه زان ماه خوش رفتار نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.