به چشم من فلک یک چشمخانه است
که انسان مردمک، نور آن یگانه است
نباشد چون سبکرو توسن عمر؟
که هر موج نفس چون تازیانه است
بود در زیر لب، جان عاشقان را
که جای رفتنی بر آستانه است
گناهان را ز خردی سهل مشمار
که خرمنهای عالم دانه دانه است
چنان غفلت ترا مدهوش کرده است
که خواب مرگ در گوشت فسانه است
به غیر از آه، مکتوبی ندارم
چو آتش ترجمان من زبانه است
مکن بر عشق، آه بوالهوس حمل
که چون تیر هوایی بی نشانه است
ازان خورشید شد صائب جهانگیر
که از رخسار زرینش خزانه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عمق زندگی انسانی اشاره دارد. شاعر دنیا را به عنوان یک چشمخانه میبیند که انسان بهعنوان منبع نور آن است. او از fleeting nature یا گذران عمر سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که غفلت از گناهان و بیتوجهی به زندگی میتواند ما را به خواب مرگ بکشاند. در پایان، شاعر از عشق و زیباییهای دنیا سخن میگوید و به خورشید بهعنوان نماد نور و زندگی اشاره میکند که از چهرهاش ثروت و خزانهای برای جهان ساطع میشود.
هوش مصنوعی: چشم من مانند یک خانه چشم در میان آسمان است و در این خانه، انسان مانند مردمی است که نور منحصربهفرد آن را تشکیل میدهد.
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند اسبی سبکبار است و هر نفس که میکشد، مانند گرز یا تازیانهای است که او را تحت فشار قرار میدهد. در واقع، زندگی کوتاه و هر نفس به نوعی چالشی در پیش روی انسان قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در زیر لب عشق، وجود عاشقان قرار دارد که جای رفتن آنها در آستانهای است.
هوش مصنوعی: گناهان را از دوران کودکی کوچک و بی اهمیت نپندار زیرا که آتش این گناهان میتواند مثل دانههای یک خوشه، خسارتهای زیادی به بار آورد.
هوش مصنوعی: به قدری غفلت شما را غرق کرده که حتی خواب مرگ برایتان مثل یک افسانه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: جز درد درونی، چیزی برای بیان ندارم. مانند شعله آتش، احساساتم به وضوح بیانگر حال و هوای من است.
هوش مصنوعی: به عشق، به آسانی و با شوق زیاد بیجهت حمله و انتقاد نکن؛ زیرا عشق مانند تیر بینشانهای است که در هوا پرتاب میشود و هدف مشخصی ندارد.
هوش مصنوعی: صائب به عنوان خورشیدی شناخته میشود که با نور و زیباییاش دنیا را روشنی میبخشد و زیباییاش مانند خزانهای از طلاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهر نیک و بدی کاندر میانه است
کرم بر تست و آن دیگر بهانه است
همه اخلاق نیکو در میانه است
که از افراط و تفریطش کرانه است
به نام آن که نامش حرز جانهاست
ثنایش جوهر تیغ زبانهاست
بتان را نیز با دل داستانهاست
به فرهنگ محبت ترجمانهاست
گلشن چون چشم تر کان تنگ خانه است
برای مرغ نکهت آشیانه است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.