روزم سیه از پرتو آن چشم سیاه است
کز چین جبین سلسله جنبان نگاه است
خمیازه گل وقت سحر بی سببی نیست
غفلت نکنم، در خم آن طرف کلاه است
بر داغ سیه روزی عشاق ببخشای
شکرانه آن رو که ولی نعمت ماه است
غربت مپسندید که افتید به زندان
بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است
هر چند که از زلف تو یک پیچ نمانده است
در سینه من مایه صد سلسله آه است
بر خانه من سیل حوادث نکند زور
همواری من دشت صفت پشت و پناه است
پشت لب پیمانه ما سبز شد از زهر
آن ساقی بیرحم همان تلخ نگاه است
صائب عجبی نیست گر آرام ندارم
خاکستر من در گرو صرصر آه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره عشق و غم میپردازد. شاعر از درد و رنجی که از عشق میکشد سخن میگوید و به فراز و نشیبهای زندگی اشاره میکند. او به زیبایی و جذابیت چشمان معشوق اشاره کرده و از غم و غربت خود مینالد. همچنین، مضامین جدایی و اندوه ناشی از آن، مانند زندانها و چاهها، در شعر به تصویر کشیده شده است. شاعر به تلخی و زهر در نوشیدنی خود اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که در دلش، شعلههای آتش و اشکهای فراوان وجود دارد. بهطور کلی، این شعر احساساتی چون غم، عشق و فاصله را با تصاویری زیبا و تأثیرگذار بیان میکند.
هوش مصنوعی: روز من به خاطر آن چشم سیاه بسیار تاریک و غمانگیز است که نگاهش همچون ریسمانی است که پیشانیاش را میسازد و بازی میکند.
هوش مصنوعی: خمیازه کشیدن گل در صبح بیدلیل نیست. من در خواب نمانم، زیرا در آن طرف، کسی زیر کلاه پنهان است.
هوش مصنوعی: بر غم و سختی روزهای تیرگی عاشقانی که در عشق رنج میبرند، رحمت و بخشش نازل فرما، شکرگزاری برای آن کسی که سرپرست و ولی نعمت ماه است.
هوش مصنوعی: به غربت راضی نباشید، چرا که ممکن است به بندگی و زندانی شدن کشیده شوید. از وطن خود دور نشوید، چرا که آنجا به نوعی مانند چاهی است که شما را در خود میکشد.
هوش مصنوعی: هرچند که زلفهای تو دیگر به شکل پیچیدهای در قلب من نمانده، اما هنوز هم از یاد تو، دل من پر از آه و حسرت است.
هوش مصنوعی: حوادث و مشکلات نتوانند به خانه من آسیب بزنند، چون من مانند دشتی صاف و وسیع هستم که همواره پشتیبان و ایمن است.
هوش مصنوعی: پشت لب پیمانه ما از زهر ساقی بیرحم سبز شده است و همان تلخی که در نگاه اوست، در دل ما نشسته است.
هوش مصنوعی: عجبی نیست که من آرامش ندارم؛ خاکستر دلم به زحمت در چنگال وزش تند باد آتشین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ماه مرا رفتن با خیل و سپاه است
هر روز مرا دل بره و دیده براه است
پر گرد سپاه است دو رخسار من از غم
تا بر گل رخساره او گرد سپاه است
چون زلف درازش غم هجرانش دراز است
[...]
امروز مرا فرقت آن روی چو ماه است
در هجر ندانم که در آفاق چه ماه است
از خلق نخواهم که کنم درد تو پنهان
اما چه کنم این دو رخ زرد گواه است
گوید که مکش آه، مرا آه چه سازد
[...]
چشم همه را بر گل روی تو نگاه است
انصاف بده دیده مارا چه گناه است
طوبی چکنم من که خرابم ز قد تو
سرو تو مگر کمتر از آن شاخ گیاه است
مگذر ز وداع من بیمار که امروز
[...]
با عشق تو اندیشه کونین گناه است
عشاق ترا ترک دو عالم دو گواه است
امشب که ز بختم به سوی بزم تو راه است
چون شمع، سراپای تنم وقف نگاه است
بی ابروی او بس که شب عید ملولم
در دیده هلالم چو پر زاغ سیاه است
جز نرمی خویشم ز کسی نیست حمایت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.