می کند پامال، تن آخر دل آسوده را
می شود دامن کفن این پای خواب آلوده را
جز پشیمانی ندارد حاصلی طول امل
چند پیمایی مکرر این ره پیموده را؟
آن که دارد آرزوی راه بی پایان عشق
کاش می دید این دل و دست و قدم فرسوده را
می کشد در حلقه فرمان به اندک فرصتی
گوشمال آسمان، گوش سخن نشنوده را
از دل شب می کند در یوزه روز سیاه
دید تا ماه تمام آن روی مشک اندوده را
دل چو غافل شد ز حق، فرمان پذیر تن شود
می برد هر جا که خواهد اسب، خواب آلوده را
کی برابر می کنم صائب به ماه و آفتاب؟
چهره بر آستان خاکساری سوده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به تأمل در زندگی و وضعیت روحی خود میپردازد. او از غفلت انسانها و تأثیر طولانیمدت ناامیدی و پشیمانی صحبت میکند. این شعر به آرزوی عشق و ناامیدی از رسیدن به آن، و همچنین به کشمکشهای درونی انسان و فرمانبرداری از اپنے خواستهها اشاره دارد. شاعر به سفر در مسیری ناامیدکننده با دلی خسته میپردازد و در نهایت به خضوع در برابر واقعیتهای زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل آرام و راحت را به راحتی زیر پا میگذارند، و پای خسته و خوابآلود به تدریج با کفن پوشیده میشود.
هوش مصنوعی: زندگیتان را با امیدهای طولانی و بیفایده نگذرانید؛ در انتها، تنها پشیمانی نصیبتان خواهد شد. چه فایدهای دارد که بارها و بارها این مسیر را طی کنید؟
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال عشق و راهی بی پایان است، ای کاش این دل، دست و پاهای خسته و ناتوانش را میدید.
هوش مصنوعی: در زمانی کوتاه، آسمان به شدت تنبیه میشود و این تنبیه به نوعی به کسانی که قدرت شنیدن سخن حق را ندارند، میرسد.
هوش مصنوعی: در دل شب، روزی سیاه به انتظار نشسته است تا چهرهی زیبا و درخشان ماه کامل نمایان شود.
هوش مصنوعی: وقتی دل از توجه به حقیقت غافل میشود، بدن به راحتی تسلیم میشود و مانند اسبی است که خوابآلود است و هر کجا که بخواهد، میبرد.
هوش مصنوعی: چه زمانی میتوانم زیبایی خود را با ماه و خورشید مقایسه کنم؟ در حالی که چهرهام بر درگاه تواضع و خضوع است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ساقیا بیدار گردان چشم خواب آلوده را
باده نوش و نقل کن دلهای خون پالوده را
لاله از حد میبرد مستی و گل تر دامنی
خیز و در جام شراب انداز مشک سوده را
گر گناهی نیست در مستی ثوابی نیز نیست
[...]
تا به کی بر خرقه بندم جسم غم فرسوده را
سر به طوفان می دهم این مشت خاک سوده را
در درون همچون عنب شد خوشه اشکم گره
بس فرو خوردم به دل خون های ناپالوده را
گوش ها کر گشت و یارب یاربم کاری نکرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.