آب حیات ما ز شراب شبانه است
عیش مدام، زندگی جاودانه است
عاشق کجا به فکر سرانجام خانه است؟
پروانه را همین بال و پر آشیانه است
بر گوهرست دیده غواص از صدف
ما را غرض ز دیر و حرم آن یگانه است
چون کاروان ریگ روان عمر خاکیان
هر چند ایستاده نماید روانه است
سد سکندرش سپر کاغذین بود
بیچاره ای که تیر فضا را نشانه است
این کوره ای که چرخ ستمکار تافته است
بر سنگ جای رحم درین شیشه خانه است
عشاق را لب از طمع بوسه بسته است
از بس دهان تنگ تو شیرین بهانه است
روشنگر وجود بود گرمی طلب
چون خار و خس رسید به آتش زبانه است
صائب ز هر سخن که به آن تر زبان شوند
جز گفتگوی عشق سراسر فسانه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به موضوعاتی همچون زندگی، عشق و زمان اشاره میکند. شاعر از خوشی و لذت زندگی که همان "آب حیات" و "شراب شبانه" است صحبت میکند و به جاودانه بودن عشق و بیخیالی عاشقان درباره سرانجام خویش اشاره دارد. تصور میشود که عاشق تنها در پی عشق است و نه در اندیشهی عاقبت کار خود. همچنین، شاعر به گذر عمر و نامرئی بودن آن در حالی که ظاهراً ایستاده است، اشاره میکند. همچنین، وی به مسائلی چون قدرت و ظلم (با اشاره به "سد سکندر") و مشکلاتی که عشاق در عشق خود با آن مواجهاند میپردازد. نهایتاً، شاعر به این نتیجه میرسد که روزگار و عشق بیشتر شبیه به افسانهای هستند که اساس زندگی را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: زندگی ما مانند یک شادی بیپایان است که از شراب شبانه به دست میآید و این شادی باعث جاودانی ما میشود.
هوش مصنوعی: عاشق هیچ وقت به پایان کار یا نتیجه نهایی فکر نمیکند. پروانه فقط همین که بال و پرش را در آشیانهای داشته باشد، برایش کافی است.
هوش مصنوعی: غواص تنها به دنبال گوهر در صدف است و هدف ما از حضور در مکانهای قدیمی و مقدس، رسیدن به آن یگانه و بینظیر است.
هوش مصنوعی: وقتی که کاروانی از دانههای ریز شن در حال حرکت است، عمر انسانها که از جنس خاکاند نیز هرچند که به نظر ثابت و ایستاده میآید، در واقع در حال گذر و حرکت است.
هوش مصنوعی: سدی که از کاغذ ساخته شده، نمیتواند در برابر تیرهای آسمانی مقاومتی داشته باشد. در واقع، کسی که به این سد تکیه کرده، در وضعیتی نامناسب و بیچاره قرار دارد.
هوش مصنوعی: اینکه در دنیای پر از ظلم و ستم، جایی برای محبت و رحمت وجود ندارد و این وضعیت به شکل یک چهار دیواری در آمده است که ما در آن زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: عشاق به خاطر اینکه به عشق و محبت خود مشتاقاند، از طمع گرفتن بوسه دست کشیدهاند، زیرا دهان تو به قدری شیرین و جذاب است که همه چیز را بهانه میکند.
هوش مصنوعی: اگر خواسته باشیم وجود خود را روشن کنیم و حرارت و اشتیاق داشته باشیم، باید بدانیم که مثل خار و علف هرز، وقتی به آتش نزدیک میشویم، در نهایت شعلهور خواهیم شد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به زبان بیاید، جز سخنان عاشقانه، همهاش داستان و فسانهای بیش نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما را ز عشق درد و غم بیکرانه است
دریای بیکنار سراسر میانه است
غفلت نگشت مانع تعجیل عمر را
در خواب نیز قافله ما روانه است
غافل مشو ز پاس نفس تا حیات هست
[...]
امشب دگر نگاه کجت جاودانه است
کج مج زبانی سر زلفت بهانه است
رخشت که زیر پا فلکش برقرار نیست
سرگرم کرده نگهت، تازیانه است
سرسبز باد قامت نخل بلند تو
[...]
یکسر شرار عشقم و آهم زبانه است
آیینهدار دردم و حیرت بهانه است
خرمن کنید دانه گوهر ز اشک من
در هر طرف که سیل سرشکم روانه است
ای ناخدا تو لنگر کشتی ز صبر کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.