باد بهار مرهم دلهای خسته است
گل مومیایی پر و بال شکسته است
شاخ از شکوفه پنبه سرانجام می کند
از بهر داغ لاله که در خون نشسته است
وقت است اگر ز پوست برآیند غنچه ها
شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است
این سبزه نیست بر لب جو رسته، نوبهار
بر زخم خاک، مرهم زنگار بسته است
زنجیریی است ابر که فریاد می کند
دیوانه ای است برق که از بند جسته است
پایی که کوهسار به دامن شکسته بود
از جوش لاله بر سر آتش نشسته است
افسانه نسیم به خوابش نمی کند
از ناله که بوی گل از خواب جسته است؟
از جوش گل، ز رخنه دیوار بوستان
خورشید در کمین تماشا نشسته است
صائب به هوش باش که داروی بیهشی
باد بهار در گره غنچه بسته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به توصیف بهار و تأثیر آن بر دلهای خسته و افسرده میپردازد. باد بهار به عنوان مرهمی برای دلها معرفی میشود و گلها با وجود آسیبدیدگی، به زندگی و شکوفایی ادامه میدهند. شاعر به وضوح از شکوفهها، سبزهها و تأثیرات مثبت بهار بر طبیعت سخن میگوید. همچنین، به تغییرات ناشی از بهار و شور و اشتیاقی که در دلها ایجاد میشود، اشاره میکند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که این زیبایی و شگفتی باید درک شود و به آن توجه شود.
هوش مصنوعی: باد بهاری، تسکینی برای دلهای خسته است و گلی که در اینجا به آن اشاره شده، مانند مومیایی، به خاطر ضعف و آسیبها به حالتی شکننده در آمده است.
هوش مصنوعی: درخت پنبه که در شروع رشد خود شکوفه میدهد، در نهایت به خاطر درد و رنج گل لالهای که به خون آغشته شده است، از آن دوره عبور میکند.
هوش مصنوعی: فرصت خوب است، اگر غنچهها از پوست خود بیرون بیایند. شیرینی شکوفهها در اثر هوای معتدل و مطلوب به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: این سبزهای که در کنار جوی آب روییده، تنها نشانهای از بهار است که بر زخمهای زمین نشسته و همچون مرهمی برای زنگار و کهنگی آن عمل میکند.
هوش مصنوعی: ابر به مانند زنجیری در حال سر و صداست و برق، دیوانهای است که از بند رهایی یافته و آزادانه حرکت میکند.
هوش مصنوعی: پایی که کوهها را در آغوش گرفته بود، اکنون به خاطر جوانههای لاله، در آتش و حرارت نشسته است.
هوش مصنوعی: داستان نسیم به خواب کسی نمیرسد، از نالهای که بوی گل، از خواب بیدار شده است.
هوش مصنوعی: از شکوفههای جوان، از درز دیوار باغ، نور خورشید در انتظار تماشا نشسته است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به ما میگوید که با دقت و آگاهی رفتار کنیم، زیرا گاهی اوقات در همان لحظات خوشی و زیبایی، ممکن است احساساتی مانع از درک واقعی ما شوند و فرصتهای خوب را در دل خود پنهان کنند. بهاری که ممکن است با خود شادی و امید بیاورد، در واقع میتواند حاوی چالشهایی باشد که نیاز به توجه و هشیاری دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شوریده ئیست زلف تو کز بند جسته است
خطّ تو آن نبات که از قند رسته است
آن هندوی سیه که تواش بند کرده ئی
بسیار قلب صف شکنان کو شکسته است
گر زانگ روی و موی تو آشوب عالمست
[...]
دنیا طویله ایست پر از جنس چارپای
کابادی و خرابی آن جسته جسته است
آبادیش عمارت بر باد رفته ای
ویرانیش عماری درهم شکسته است
از عرعر خران وی اسبان رمیده اند
[...]
از من غبار بسکه بدلها نشسته است
بر روی عکس من در آئینه بسته است
اندیشه ای زتیر و کمان شکسته نیست
زآهم نترسد آنکه دلم را شکسته است
خوار است آنکه تا همه جا همرهی کند
[...]
جام شراب، مرهم دلهای خسته است
خورشید، مومیایی ماه شکسته است
طرف از شکستگان جهان کس نبسته است
دشمن درست کرده که ما را شکسته است
جز دل که بسته اند بر آن قوم مرده دل
دیگر به زندگانی دنیا چه بسته است؟
پیداست ساحل عدم اینک، ولی چه سود؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.