خشتی مرا ز کوی تو در زیر بس است
سرمایه فراغت من اینقدر بس است
عشاق را به بند گران احتیاج نیست
زنجیر پای مو هوای شکر بس است
چون شمع، گریه در کرم دست حلقه کرد
این تیغ آبدار مرا بر کمر بس است
از تنگنای چرخ شکایت چه می کنی؟
فتح قفس، شکستگی بال و پر بس است
آنجا که خار دست به ترکش زند، چو گل
پیشانی گشاده به جای سپر بس است
از بهر برفروختن چهره امید
یک قطره اشک گرم به وقت سحر بس است
جرم سفینه تو که بر سنگ خورده است
نومید بازگشتن موج خطر بس است
بیخوابی که چشم تو ترسیده است ازو
سود حقیقی تو همان از سفر بس است
از زلف یار و از دهنش نکته ای بگو
درس مطول و سخن مختصر بس است
گر امتیاز نام بود مطلب از اثر
این امتیاز کز تو نماند اثر بس است
خاک من و سبو ز خرابات مشرب است
بالین ز دست خویش مرا زیر سر بس است
از یک سخن حقیقت هر کس عیان شود
بهر نمونه از صدفی یک گهر بس است
صائب مرا به سرمه خلق احتیاج نیست
آن خط مشکبار را در نظر بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر در مورد عشق و دردهای ناشی از آن میپردازد. شاعر میگوید که با یک نگاه یا اشاره از محبوب کافیست، و عشق نیازی به بند و زنجیر ندارد. او از غم و دوری صحبت میکند و میگوید که اشک و یاد محبوب برایش کافی است. شاعر به غم روزگار و مشکلات زندگی اشاره دارد و بیان میکند که چقدر انتظار و امید به عشق اهمیت دارد. او بر این باور است که حتی یک نکته کوچک از معشوق میتواند دنیایی از معنا و احساس به همراه داشته باشد. در نهایت، شاعر بر اهمیت عشق و احساسات اشاره کرده و میگوید که زیباییهای این احساسات نیازی به تزیین و شرح و بسط ندارد.
هوش مصنوعی: یک تکه از خاکی که از کوی تو به دست آمده برای من کافی است، زیرا همین اندازه برای آرامش من کافی است.
هوش مصنوعی: عشاق نیازی به زنجیر و بند سنگین ندارند، بلکه اینکه عشق آنها به طرف مقابل بهقدری قوی است که مانند زنجیری پایشان را محکم نگهمیدارد، کفایت میکند. عشق و علاقه به معشوق، خود به تنهایی آنها را به هم متصل میکند.
هوش مصنوعی: به مانند شمعی که در هنگام گریه در نور گرم و لطیف دستش حلقه میزند، این تیغ تیز و درخشان برای من کافی است که به کمرم برگردد.
هوش مصنوعی: چرا از مشکلات زندگی شکایت میکنی؟ آزاد شدن از قید و بند، حتی اگر با آسیب دیدن بال و پر همراه باشد، کافی است.
هوش مصنوعی: در جایی که خطر و مشکل وجود دارد، قرار نیست همیشه دفاع کنیم؛ گاهی باید با زیبایی و آرامش به استقبال شرایط برویم، مانند گلی که به جای سپر، خود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: برای روشن کردن چهره امید، فقط یک قطره اشک گرم در صبح هنگام کافی است.
هوش مصنوعی: سفینهای که به سنگ خورده، دیگر امیدی به بازگشت ندارد؛ مواجهه با خطر کافی است تا ناامید شود.
هوش مصنوعی: خواب نگرفتن و بیخوابی، ناشی از ترس چشمان توست و در حقیقت، بهره واقعی تو از این سفر، همین بیخوابی است.
هوش مصنوعی: از زیبایی و سحر زلف معشوق و کلام او نکتهای بیان کن؛ زیرا برای یادگیری، گفتار طولانی و بیمورد لازم نیست.
هوش مصنوعی: اگر نام و ویژگی خاصی وجود داشته باشد، این کافی است که نتیجهاش از تو تأثیری به جا نگذارد.
هوش مصنوعی: سرم را بر روی خاک و ظرف شکستگی گذاشتهام؛ همین که دست خودم را زیر سرم بگذارم، برای من کافی است.
هوش مصنوعی: از یک حقیقت، هر فردی میتواند به درستی و روشنی خود را بشناساند. مانند اینکه از یک صدف، فقط یک مروارید برای نشان دادن زیبایی و ارزش آن کافی است.
هوش مصنوعی: من نیازی به سرمه و زیبایی ظاهری ندارم، فقط کافی است که آن خط زیبا و مشکی را در ذهنم داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از نرگس توام نظری ای پسر بس است
چشمی به من فکن که مرا یک نظر بس است
گر آب خضر نیست جگر تشنه تو را
پیکان آبدار تواش در جگر بس است
ای آنکه محرمی بر آن شوخ سعی کن
[...]
ما را زباغ حسن تو حسرت ثمر بس است
از قلزم غم تو محبت گهر بس است
گلزار وصل نبود اگر خار غم خوش است
از کشت عمر حاصل ما اینقدر بس است
دوزخ چه حاجتست چو یک آه برکشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.