خال لب تو داغ دل آب کوثرست
پنهان تبسمت نمک شور محشرست
حالا به فکر دلبری افتاده ابرویت
تیغ برهنه روی تو نوخط جوهرست
تنها نه من دل پری از باغ می برم
شبنم هم از تبسم رسوای گل، ترست
کی رو ز تلخرویی دریا به هم کشد؟
ابر مرا معامله با آب گوهرست
دارد خبر ز آه من و تنگنای چرخ
هر شعله ای که در قفس تنگ مجمرست
پرویز داغ غیرت خود را علاج کرد
شیرین تندخوی همان داغ شکرست
از آستان عشق به جایی نمی رود
صائب یکی ز حلقه به گوشان این درست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند. شاعر به زیبایی و جذابیت خال لب معشوق و تاثیری که تبسم او بر دلها دارد، اشاره میکند. ابروهای او به گونهای است که به دلربایی مشغول شده و تنگنای عشق را نشان میدهد. شاعر احساس میکند که تنها نیست و دیگران نیز دچار عشق و حسرت هستند. اشارهای به تأثیرات عاطفی و غم و شادی ناشی از عشق وجود دارد. در نهایت، شاعر نتیجه میگیرد که عشق هیچگاه از یاد نمیرود و انسان در مرکز آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: خال لب تو نشانهای از عشق و علاقهام است که مانند داغی عمیق در دل میماند و آب کوثر، نمادی از پاکی و زیبایی است. تبسم تو نیز دارای طعمی خاص و دلربا است که همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد و مانند شور و هیجان یک روز بزرگ و مقدس است.
هوش مصنوعی: او حالا به فکر جلب توجه و زیبایی افتاده، ابروهایش مانند تیغ تیز و برقی به نظر میرسند و چهرهاش مانند خطی تازه نوشته شده با جوهر است.
هوش مصنوعی: من تنها نیستم که از باغ با دلی نگران میروم، حتی شبنم نیز از خنده گل خجالتزده است.
هوش مصنوعی: کیست که از سختی و تلخی دریا بتواند به راحتی عبور کند؟ ابر برای من یک معامله با آبهای گرانبها است.
هوش مصنوعی: خبر از دلتنگی و نالهی من به گوش میرسد، هر شعلهای که در دورن قفس آتشین مجمر وجود دارد.
هوش مصنوعی: پرویز برای درمان غیرتش، به شیرین تندخو پناه برد، چون که همان داغی که او را میسوزاند، در حقیقت شیرینی و لذتی است که از عشق به او میبرد.
هوش مصنوعی: کسی که به عشق وابسته است، از مقام و منزلت خود نمیتواند فرار کند. یکی از افرادی که در دام عشق افتاده است، در واقع مسیر طبیعی خود را طی میکند و نمیتواند از آن آزاد شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه جهان که خسرو فرخنده اخترست
بر شرق و غرب پادشه عدل گسترست
عزمش فرو برندهٔ ملک مخالف است
رأیش برآورندهٔ دین پیمبرست
سَهمَش به خاورست و نهیبش به باختر
[...]
ای آنکه روزگار بطبعت مسخرست
عزم تو باقضای سمایی برابرست
جاوید باد ، تاکه در ایام ملک تو
از خبث کافری همه عالم مطهرست
کشته ترا صمیم بیابان قرار گاه
[...]
در شعر من بعیب نگیرند اهل فضل
گر جای جای قافیه بعضی مکرّرست
معنی سر سخن بود و قافیه تنش
بر یک تر ازو او دوسر، آن چون دو پیکرست
گر قافیه دو باشد و معنی یکی بدست
[...]
امروز روز نوبت دیدار دلبرست
امروز روز طالع خورشید اکبرست
دی یار قهرباره و خون خواره بود لیک
امروز لطف مطلق و بیچاره پرورست
از حور و ماه و روح و پری هیچ دم مزن
[...]
این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
ای باد بوستان مگرت نافه در میان
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.