زمین چو ریگ روان است بر جناح سفر
در او فشردن پای ثبات ممکن نیست
به داغ عشق در اینجا اگر نسوخته ای
ز آفتاب قیامت نجات ممکن نیست
ز فکر تشنه لبان خضر آب سیر نخورد
وگرنه سیری از آب حیات ممکن نیست
ز شرم آن لب شیرین اگر نگردد آب
به چوب بستن دست نبات ممکن نیست
به زور، روی دل از دل نمی توان گرداند
به دوستان، عدم التفات ممکن نیست
چگونه قطره تواند محیط دریا شد؟
ز راه فکر رسیدن به ذات ممکن نیست
مگر وسیله شود خط عنبرین، ورنه
به مهر خال رساندن برات ممکن نیست
مکن تلاش رهایی ز زلف او صائب
که از کمند خدایی نجات ممکن نیست
خلاصی دل ما از جهات ممکن نیست
به زور نقش ز ششدر نجات ممکن نیست
بلاست عاشقی نوخطان چار ابرو
ز چار موجه دریا نجات ممکن نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، با استفاده از تصاویری از عشق و هستی، به ناپایداری و عدم ثبات در زندگی انسانها اشاره دارد. شاعر بیان میکند که زمین مانند ریگ روان است و در چنین دنیایی، ثبات ممکن نیست. عشق به عنوان یک داغ عمیق در قلبها وجود دارد و تنها راه نجات از عذاب قیامت، درک و پرورش همین عشق است. او به تشنگی و کمبود آب حیات اشاره کرده و میگوید که هیچ چیز بدون عشق و توجه به محبوب ممکن نیست. همچنین، بیان میکند که تلاش برای رهایی از قید و بند عشق بیفایده است، زیرا عشق مانند کمند خداوندی است که توانایی رهایی از آن وجود ندارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در دنیا هیچگونه فرار و نجاتی میسر نیست و عاشقی با دشواریهای خاص خود، مواجه است.
هوش مصنوعی: زمین مانند ریگ روان است و در موقع سفر، هرگز نمیتوان پای ثبات را بر آن فشرد.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا درد و رنج عشق را تجربه نکردهای، نجات از عذاب قیامت برایت ممکن نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر اندیشههای تشنه و نیازمند، خضر هرگز نتوانست آب سیر بخورد و در حقیقت، سیر شدن از آب حیات غیر ممکن است.
هوش مصنوعی: اگر لبهای شیرین او از شرم آب نشود، پس بستن دست گیاه به چوب هم ممکن نخواهد بود.
هوش مصنوعی: با اجبار نمیتوان احساسات قلبی را از دل جدا کرد و نسبت به دوستان بیتوجهی امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: چطور یک قطره میتواند به وسعت دریا برسد؟ از طریق تفکر نمیتوان به حقیقت و ذات اصلی چیزها دست یافت.
هوش مصنوعی: اگر خط زیبا و خوشنقشی فراهم نباشد، دیگر امکان ندارد که به مهر خال رسید.
هوش مصنوعی: برای رهایی از زلف او تلاش نکن، صائب، زیرا نجات از دام خداوند غیرممکن است.
هوش مصنوعی: دل ما از همه جهات در خطر گرفتار است و نمیتوان به زور آن را نجات داد؛ همانطور که نمیشود به اجبار تغییراتی در جایی انجام داد که از آن اجتنابناپذیر است.
هوش مصنوعی: عشق، مانند زخمهای تازه بر روی ابروهاست و نجات از این احساسات تند و طاقتفرسا، همانند نجات یافتن از امواج خروشان دریا به نظر غیرممکن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به صبر نمودن ، ثبات ممکن نیست
که بی تو زنده دلان را حیات ممکن نیست
بر آستان تو تسلیم گشته ایم چو خاک
سفر ز کوی تو در ممکنات ممکن نیست
بسی بگشتم و بسیار خوب رو دیدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.