گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

ز عشق در اگر نور آشنایی هست

به زیر خاک هم امید روشنایی هست

حریم وصل محال است بی قریب بود

که هر کجا که بود عید، روستایی هست

چه گل ز دیدن صیاد می توانی چید؟

ترا که در قفس اندیشه رهایی هست

ز داغ عشق مکش سر، که خانه دل را

به قدر روزنه داغ، روشنایی هست

عنایتی است که بند قبا گشایی خود

وگرنه دست مرا در گرهگشایی هست

همین زیادتی زلف و خط و خال بود

میانه تو و خورشید اگر جدایی هست

چه نعمتی است که تن پروران نمی دانند

که عیش روی زمین در برهنه پایی هست

شکستگی نشود در وجود پا بر جای

در آن دیار که امید مومیایی هست

ببر ز هر دو جهان چون مجردان صائب

اگر به عشق ترا ذوق آشنایی هست

 
 
 
سعدی

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست

بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری

مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

توانگران را عیبی نباشد ار وقتی

[...]

عبید زاکانی

نه به ز شیوهٔ مستان طریق ورائی هست

نه به ز کوی مغان گوشه‌ای و جائی هست

دلم به میکده زان میکشد که رندان را

کدورتی نه و با یکدیگر صفائی هست

ز کنج صومعه از بهر آن گریزانم

[...]

فیض کاشانی

بهر گلی اگرم ناله و نوائی هست

بجان تو اگرم جز تو مدعائی هست

مگو مگو زکجا آمدی کجا رفتی

ببین ببین که به جز سایه تو جائی هست

مگو مگو بجهان آشنا کرا داری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
حزین لاهیجی

تو را چه غم که به درد تو مبتلایی هست؟

مراست غم که ندانسته ای وفایی هست

به آفتاب چرا تیغ مطلعم نکشد

مرا که در نظر، ابروی دلگشایی هست

چه بسته ای ره پیغام، محرمان چو شدند

[...]

آشفتهٔ شیرازی

گمان مبر که مرا با تو ماجرائی هست

و گر بعمد کشی گویمت خطائی هست

میانه من و شیخ این حدیث معهود است

که این ثواب و گنه را مگر جزائی هست

زجام جم بودش عار و تاج کیخسرو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه