نان به خون دل شد از تیغ زبان رنگین مرا
ترزبانی در گلو شد گریه خونین مرا
داغ دارد شعله سرگرمیم خورشید را
می شود روشن چراغ کشته بر بالین مرا
شد دو بالا حرص دنیای من از قد دوتا
در فلاخن گشت این خواب سبک، سنگین مرا
دشمن خونخوار از تیغ زبانم ایمن است
چون گل بی خار، منتهاست بر گلچین مرا
حسن بی اندازه را حیرت سزاوارست و بس
بس بود فهمیدگی از مستمع، تحسین مرا
چون سپر تا چند در میدان جانبازان عشق
طعمه شمشیر سازد جبهه پرچین مرا
این سر پر شور کز قسمت نصیب من شده است
زود خواهد کرد با منصور، هم بالین مرا
شورش مجنون من از کوه غم ساکن نشد
کی تواند داد سنگ کودکان تسکین مرا؟
داغ نومیدی مرا از لاله زاران خوشترست
چشم بر روزن بود از خانه رنگین مرا
زهره می بازد عقاب از خنده مستانه ام
من نه آن کبکم که صید خود کند شاهین مرا
رزق دندان ملامت می شود صائب لبش
همچو خون مرده هر کس می کند تلقین مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دردها و رنجهای شاعر میپردازد که از زبان و گفتار خود رنج میبرد. شاعر به تلخی میگوید که کلماتش میتواند به او آسیب بزند و او را به گریه وادارد. او احساس میکند که قوس زندگیاش دچار تنش و تضاد است و در دلش حسرت و ناامیدی موج میزند. در این شعر، عشق و هیجان به تصویر کشیده میشود و شاعر به سرشوری که در اثر عشق دارد اشاره میکند. او همچنین به دشواریهای زندگی و عواقب کلمات میپردازد و میگوید که در میدان عشق، او همچنان رنج میکشد. در نهایت، شاعر خود را در وضعیت آسیبپذیری میبیند و از دردهای درونیاش گله میکند.
هوش مصنوعی: از غم و درد فراوان است که کلامم به تلخی تبدیل شده و مثل نانی سخت و سنگین بر جانم سنگینی میکند. به خاطر درد و رنجی که در درونم حس میکنم، کلمات در گلویم مثل مرواریدهای گرانبها میمانند و توانایی بیان احساساتم را ندارم، در نتیجه، تنها گریهای خونین در درونم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: شعلهای که در دلم میسوزد، شبیه گرما و نور خورشید است. این آتش میتواند چراغی باشد که در کنار من، بر روی جسد من روشن میشود.
هوش مصنوعی: حسرت و آرزوهای دنیایی من مانند دو وزنه در یک تیرک به هم متصل شدهاند و این خواب سنگین و سبک که دارم، حالا به مانند یک وزنه در مقامات مختلف وجودم قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: دشمن بدسگال از قدرت کلامم در امان است، مانند گلی که خار ندارد، ولی من برای کسی که مرا انتخاب کردهام، ارزشمند و خاص هستم.
هوش مصنوعی: خوشرویی که زیباییاش حد و مرزی ندارد، شگفتی و حیرت را سزاوار است و دیگر هیچ. فهم شنونده از زیبایی او کافی است و دیگری به تحسین من، نیازی نیست.
هوش مصنوعی: بیش از این نمیتوانم در میدان عشق مثل سپر عمل کنم و اجازه دهم ذکر و نام من در این جنگ دلباختهها به عنوان طعمهای برای شمشیر دشمنان باشد.
هوش مصنوعی: این سر پرشور که به من رسیده است، به زودی کنار من خواهد بود و با منصور خواهد بود.
هوش مصنوعی: شور و هیجان دل من به خاطر غم به راحتی آرام نمیشود. کدام سنگ میتواند درد و رنج مرا تسکین دهد؟
هوش مصنوعی: احساس تلخ ناامیدی من از زیباییهای گلگاهها بیشتر است، زیرا دیدن روشنایی روز از لابهلای پردههای رنگی خانهام برایم دلگرمکنندهتر است.
هوش مصنوعی: عقاب به خاطر شادی و خندهام از من احساس ترس میکند. من آن کبک نیستم که شاهین بتواند به راحتی مرا صید کند.
هوش مصنوعی: دندان ملامت، عبارتی است که به نقد و سرزنش اشاره دارد. در این بیت، شاعر به بیان این نکته پرداخته که هر کسی با کلام و رفتار خود، به نوعی بر او اثر میگذارد و او را تحت فشار قرار میدهد. لب شاعر به خون مرده تشبیه شده، که نشاندهنده ناامیدی و پژمردگی است. در نهایت، شاعر از تلقین و تاثیرات منفی اطرافیانش سخن میگوید که او را مورد قضاوت و سرزنش قرار میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خواب غفلت گر به این عنوان شود سنگین مرا
بالش پر می شود سنگی که شد بالین مرا
آهم از دل تا به لب جولان کند در لاله زار
در گلو از بس گره شد گریه خونین مرا
بس که ترسیده است از خواب پریشان چشم من
[...]
وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا
تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا
دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب
کاش پنداری نبود این خواب شیرین مرا
خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.