گنجور

 
صائب تبریزی

فلک دو تا ز گرانباری گناه من است

سیاهی دل شب از دل سیاه من است

ازان دلیر درین بحر می کنم جولان

که چون حباب سر من همان کلاه من است

همیشه گرد سر شمع می توانم گشت

غبار خاطر پروانه سد راه من است

تو سعی کن نشوی در حرم بیابان مرگ

وگرنه هر کمر مور شاهراه من است

چگونه مهر خموشی به لب زنم صائب؟

که تازیانه ارباب شوق، آه من است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است

دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است

گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک

نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله

[...]

جامی

منم که دعوی عشق تو رسم و راه من است

گواه صدق درین دعوی اشک و آه من است

حریم دیر مغان را گرفته خانقهم

خم شراب کهن پیر خانقاه من است

گرم ز مهر تو مانع نگشت موی سفید

[...]

عرفی

مگر زمانه اسیر کمند آه من است

که باز بالش امید تکیه گاه من است

ز دیدن هوس، پاک بین شود چون عشق

دمی که حسن تو آلوده ی نگاه من است

صحیفه ای که نگردد به آب رحمت پاک

[...]

صائب تبریزی

اگر چه بالش خورشید تکیه گاه من است

شکستگی گلی از گوشه کلاه من است

عجب نباشد اگر شعر من بود یکدست

که عمرهاست کف دست تکیه گاه من است

ز شعرهای ترم گرم این چنین مگذر

[...]

فیض کاشانی

منم که مهر نبی و ولی پناه من است

دعای نایب حق ورد صبحگاه من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمد اللّه

گدای خاک ره دوست پادشاه من است

ز وصل او نشکیبم گرم به تیغ زنند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه