فلک دو تا ز گرانباری گناه من است
سیاهی دل شب از دل سیاه من است
ازان دلیر درین بحر می کنم جولان
که چون حباب سر من همان کلاه من است
همیشه گرد سر شمع می توانم گشت
غبار خاطر پروانه سد راه من است
تو سعی کن نشوی در حرم بیابان مرگ
وگرنه هر کمر مور شاهراه من است
چگونه مهر خموشی به لب زنم صائب؟
که تازیانه ارباب شوق، آه من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درونی شاعر است که به گناهان و سیاهی دل خود اشاره میکند. شاعر از سختیها و چالشهای زندگی میگوید و به تمثیلهایی چون "دل سیاه" و "بادکنک" اشاره میکند تا نشان دهد در میان بحرانها و فشارها چگونه تاب میآورد. همچنین، او به ارتباط خود با عشق و شوق اشاره دارد و از عدم توانایی در ابراز آن سخن میگوید. در نهایت، شاعر به دشواریهایی که در مسیر زندگی با آنها مواجه است، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر سنگینی گناههای من دو نیم شده است و تاریکی دل شب ناشی از سیاهی درون من است.
هوش مصنوعی: من در این دریا از آن دلیر به جنب و جوش میافتم، چرا که سرنوشت من مانند حبابی است که به کلاهی بر فراز آن وابسته است.
هوش مصنوعی: همیشه میتوانم دور شمع بچرخم، اما یاد و خاطر پروانه مانع من میشود.
هوش مصنوعی: سعی کن در زندگیات دچار ناامیدی و یأس نشوی، زیرا هر نقطهای که میروی و هر مشکلاتی که با آن روبرو هستی، میتواند مانع و چالشهای جدی برای تو باشد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم سکوت را به زبان بیاورم، وقتی که درد و شوق زیادی در دلم دارم؟ آواز جانسوز من مانند تازیانهای است که از سوی عشق بر من میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است
گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک
نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
[...]
منم که دعوی عشق تو رسم و راه من است
گواه صدق درین دعوی اشک و آه من است
حریم دیر مغان را گرفته خانقهم
خم شراب کهن پیر خانقاه من است
گرم ز مهر تو مانع نگشت موی سفید
[...]
مگر زمانه اسیر کمند آه من است
که باز بالش امید تکیه گاه من است
ز دیدن هوس، پاک بین شود چون عشق
دمی که حسن تو آلوده ی نگاه من است
صحیفه ای که نگردد به آب رحمت پاک
[...]
اگر چه بالش خورشید تکیه گاه من است
شکستگی گلی از گوشه کلاه من است
عجب نباشد اگر شعر من بود یکدست
که عمرهاست کف دست تکیه گاه من است
ز شعرهای ترم گرم این چنین مگذر
[...]
منم که مهر نبی و ولی پناه من است
دعای نایب حق ورد صبحگاه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمد اللّه
گدای خاک ره دوست پادشاه من است
ز وصل او نشکیبم گرم به تیغ زنند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.