گنجور

 
صائب تبریزی

به دل چو کوه، گران گرچه این کهن دیرست

غنیمت است که سیلاب ما سبکسیرست

دلی که بال و پر همتش نریخته است

اگرچه در ته خاک است، آسمان سیرست

مرا به میکده عزم شکست توبه رساند

رسد به نیت خود هر که نیتش خیرست

ز نقش خود نتواند گذشت کوته بین

اگر به کعبه رود بت پرست، در دیرست

به خود نیامدن اهل عشق تنبیهی است

که آشنایی خود، آشنایی غیرست

ز قلقل بط می عارفی شود آگاه

که با خبر چو سلیمان ز منطق الطیرست

مدار چشم اقامت ز دولت دنیا

که سایه پر و بال هما سبکسیرست

جواب آن غزل است این که آذری فرمود

که ناامید مباشید، عاقبت خیرست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
صوفی محمد هروی

کتابه ای ز مسیحا بر این کهن دیرست

که نا امید نباشی که عاقبت خیرست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
کلیم

همیشه کارم در کار خیر تأخیرست

که توبه مانده درست و بهار کشمیرست

درین چمن نرود عهد خوشدلی بشتاب

ز موج سبزه بپای نشاط زنجیرست

نقیض گیری افلاک را چه می دانی

[...]

صائب تبریزی

ز سیم و زر نظر بی نیاز ما سیرست

غبار خاطر ارباب فقر اکسیرست

به غیر آه نداریم در جگر چیزی

متاع خانه ما چون کمان همین تیرست

به احتیاط قدم در طریق عشق گذار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه