به دل چو کوه، گران گرچه این کهن دیرست
غنیمت است که سیلاب ما سبکسیرست
دلی که بال و پر همتش نریخته است
اگرچه در ته خاک است، آسمان سیرست
مرا به میکده عزم شکست توبه رساند
رسد به نیت خود هر که نیتش خیرست
ز نقش خود نتواند گذشت کوته بین
اگر به کعبه رود بت پرست، در دیرست
به خود نیامدن اهل عشق تنبیهی است
که آشنایی خود، آشنایی غیرست
ز قلقل بط می عارفی شود آگاه
که با خبر چو سلیمان ز منطق الطیرست
مدار چشم اقامت ز دولت دنیا
که سایه پر و بال هما سبکسیرست
جواب آن غزل است این که آذری فرمود
که ناامید مباشید، عاقبت خیرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کتابه ای ز مسیحا بر این کهن دیرست
که نا امید نباشی که عاقبت خیرست
همیشه کارم در کار خیر تأخیرست
که توبه مانده درست و بهار کشمیرست
درین چمن نرود عهد خوشدلی بشتاب
ز موج سبزه بپای نشاط زنجیرست
نقیض گیری افلاک را چه می دانی
[...]
ز سیم و زر نظر بی نیاز ما سیرست
غبار خاطر ارباب فقر اکسیرست
به غیر آه نداریم در جگر چیزی
متاع خانه ما چون کمان همین تیرست
به احتیاط قدم در طریق عشق گذار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.